Note! Looking for an order placed before 2025-09-20, 16:00? [Click Here]
Friday - 2025 10 October
{"Id":0,"Name":null,"Mobile":null,"Email":null,"Token":null,"Type":0,"ReferencerId":null,"VatConfirm":false,"PublicToken":null,"Culture":"en-us","Currency":"usd","CurrencySign":"$","CountryIsoCode":"us","HasSubset":false,"Discount":0.0,"IsProfileComplete":false,"HasCredit":false,"LastActivity":"0001-01-01T00:00:00"}
login
Login
shopping cart 0
Basket

Basket

Menu

  • Mars̲īyah'ī Barā-yi Iftikhār
Product Information
ISBN: 9786227425512
Publisher: Khub
Age Group: Adult
Pages: 240
Weight: 223 g
Dimensions: 14 x 21 x 2.2 cm
Book Cover: Paperback

Mars̲īyah'ī Barā-yi Iftikhār: Persian 1402

مرثیه ای برای افتخار

Author: Akira Yoshimura
Rating:
20.67 $
4-6 Weeks
Wishlist
Wishlist
Product Information
ISBN: 9786227425512
Publisher: Khub
Age Group: Adult
Pages: 240
Weight: 223 g
Dimensions: 14 x 21 x 2.2 cm
Book Cover: Paperback
Hiroshima and Nagasaki have been destroyed. Japan is in ruins and occupied by the Americans. Takuya, an ex-officer in the Imperial Army, has returned to his native village only to learn that the Occupation authorities are intensifying their efforts to apprehend suspected war criminals. And those who are found guilty are being sentenced to death. Fearing for his life Takuya takes to the road and becomes a fugitive in his own country. One Man's Justice is both a reflection on the murky reality of war and a page-turning novel of pursuit and escape.
more
قسمت هایی از کتاب مرثیه ای برای افتخار تاکویا در تمام این مدت، فکر می‌کرد فرمانده نواحی غربی نیز موضعی مشابه یاماشیتا بگیرد. چون او بود که در ناحیه غربی دستور می‌داد و فرمانده از آنچه تحت فرمانش انجام می‌شد، اطلاع کامل داشت و تاکویا قویا باور کرده بود که اگر واقعیت برملا شود، فرمانده مسئولیت کامل را برعهده می‌گیرد. «سرویس امنیتی آمریکا، نام‌ونشونی همه‌تون رو داره. اگه همه‌چیز به همین روال پیش بره، شکی نیست که برای دستگیری‌تون اقدام می‌کنه.» در سخنان شیراساکا از خشونت کلامی که با افسران هم‌رده‌اش در دوران ستوانی ارتش امپراتوری به کار می‌برد، اثری نبود. تاکویا ناامیدانه پرسید: «چه‌کار باید بکنم؟» وقتی به او گفتند آن‌هایی که در وهله اول این دستور را به او داده بودند، حالا پس از هشت ماه و به‌دنبال انحلال ارتش امپراتوری، خود را از تمامی مسئولیت‌ها در قبال اتفاق‌های بیشه نزدیک آبوا یاما کنار کشیده‌اند، نتوانست جلوی خشمش را بگیرد. این چیزها در ارتشی که تاکویا می‌شناخت، سابقه نداشت. شیراساکا چشمانش را به تاکویا دوخت و با صدایی ملایم اما مجاب‌کننده، گفت: «فرار کن، زود قایم شو.» تاکویا ساکت ماند. چشمان تر شیراساکا هنگام حرف زدن برق می‌زدند: «مطمئن باش اگه بگیرنت، دارت می‌زنن. مثل سگ می‌میری. قایم شو. ستوان هیروساکی امروز صبح اومد. برای اون هم یه کارت‌پستال فرستادم که متنش عین متن فرستاده‌شده برای تو بود. وضعیت رو براش توضیح دادم و بهش گفتم آفتابی نشه. گفت سعی می‌کنه خودش رو گم‌وگور کنه و الان هم به تو همین نصیحت رو می‌کنم.»
more