Vāris-i ʻazāb-i ʻishq: Persian 1384
وارث عذاب عشق
32.64 $
Share
Wishlist
Persian novel
more
فرشاد به او نگاهی کرد. نگاه غزل آتش به جانش میزد و دلش را غرق در اندوه میکرد. غزل بار دیگر دستهایش را جلوی صورتش گرفت و گریست. فرشاد موهای بلند و پریشان او را از چهرهاش کنار زد و آرامآرام با او صحبت کرد.از غزل علت ناراحتیاش را پرسید غزل همچنان که میگریست تمام اتفاقات را که برایش از زمان پا گذاشتن به هواپیما تا آشنا شدن با محمد و همچنان رفتن با او به ویلا و صحبتهای محمد را یک به یک برای فرشاد تعریف کرد.
او همچنین کارت ویزیت محمد را که در تمام این مدت روی قلبش گذاشته بود به فرشاد نشان داد و به او گفت که محمد را از جان و دل دوست داشته است. با وجودی که از عشق او ناامید شده باز هم نمیتواند او را فراموش کند. حتماً شما هم با خواندن جملات فوق ترغیب به خواندن این رمان عشقی جالب و «پر فراز و نشیب شدهاید».
more