Shab navard: Persian 1396
شب نورد
21.05 $
Share
Wishlist
A Persian novel
more
رمان فارسی.
زدم زیر خنده، بعد به لرز افتادم و برف را از تنم تکاندم. فکر کردم بروم زنگ یکی از خانه ها را بزنم و کمک بگیرم، حتی می توانستم شب توی پارکینگ بمانم. پارکینگ خانه ی شهریور، ماشین بزرگ آبی رنگش، زندانی و زندانبانش. مرگ را می دیدم که دارد از پشت پرده ی برف و مه پیش می آید. صدای پاهایش را می شنیدم و حرکتش که هوای اطرافم را جا به جا می کرد. پاهای خشکم را حرکت دادم. داشتم راه می افتادم سمت یکی از خانه های چراغ خاموش که صورت و گردنم گرم شد. رخوتی به جانم افتاد و سر جایم آرام گرفتم. مایعی مثل آب گرم دوش به پشت و سینه ام راه گرفت و گرمی دیگری از میان پاهایم جوشید و تنم را جان داد...
more