Guftumān-i khirad va shādī Persiska (Farsi) 2025
گفتمان خرد و شادی
در فلسفه ی تحلیلی خیام ، عمدتاً گفتمان ها و چالش هایی اساسی در ذهن مخاطبان و ابنای بشر بوجود می آید که دیگر فلاسفه یا بنابر «ترس» یا احساسات دینی و مذهبی و یا هر دلیل دیگر آن پرسش ها و چالش های فلسفی را هیچگاه مطرح نکرده اند ، اما خیام آنها را برخلاف هژمونی استیلاگر «سنت» و «مذهب» زمان با آزادی کامل ابراز می دارد . همچنین خیام در قالب گفتمان هایی به ظاهر ساده ، اما بنیادی پرسش هایی اساسی را در رباعیات خود مطرح می نماید که در آن گفتمان ها ، قضیه ی «رد و انکار» هیچگاه به عنوان یک موضوع و سوژه ی برجسته و اساسی در فلسفه ی او مطرح و تبیین نمی شود و این نوع برداشت ها از گفتمان های فلسفی او ، تنها نوعی برداشت هرمنوتیک مخاطب محور غیرحرفه ای است که صرفاً بنابر سویه ی فکری خود تحلیل گران ارایه گردیده است . در ظاهر بعضی از گفتمان های خیام ، نوعی یأس فلسفی به ذهن مخاطب متبادر می گردد که طرح این مباحث نیز از جانب خیام تنها بر مبنای جوهره ی فلسفی ساختارشکنانه ی او و عمدتاً برای ایجاد نوعی زمینه ی پرسشگری و طرح چالش های انتقادی در ذهن مخاطب صورت می گیرد ؛ بدین معنی که او باورمند به یکی از اصول اساسی و مثبت مکتب پست مدرن ، تحت عنوان "عدم قطعیت" امور است تا همچنان راه برای دیدگاه های تکثرگرایانه و پلورالیستی در فلسفه ی نو و مدرن او باز بماند . همچنین شاکله و جوهره ی فلسفه ی خیام ، مبتنی بر این مولفه ی اساسی است که انسان به صورت جبری متولد می شود و همچنین بنابر نوعی دیگر از جبر به نام مرگ از این جهان خواهد رفت ، در نتیجه در مشرب فلسفی خیام ، انسان نباید زندگی گذرای خود را در میان دو جبر «تولد» و «مرگ» مرتب در تشویش و اضطراب سپری نماید . او نه تنها برای این دقایق حساس زندگانی بشر راهکارهایی کاربردی و عینیت گرا ارایه می دهد و او را حوالت بر نوعی رویکرد انتزاعی و سوبژکتیو غیرکاربردی نمی نماید ، بلکه این مسیر معقول و منطقی را به ابنای بشر پیشنهاد می دهد که انسان باید همواره بنابر دو مولفه ی «خرد» و «شادی» زندگی کند ؛ یعنی خردورزی در فلسفه ی تحلیلی خیام ، مبنایی کاملاً عینیت گرا و پوزیتیویستی دارد و به عنوان اساس زندگی و زیستن بشریت باید در اولویت همه ی امور زندگی او قرار گیرد .
در فلسفه ی تحلیلی خیام ، عمدتاً گفتمان ها و چالش هایی اساسی در ذهن مخاطبان و ابنای بشر بوجود می آید که دیگر فلاسفه یا بنابر «ترس» یا احساسات دینی و مذهبی و یا هر دلیل دیگر آن پرسش ها و چالش های فلسفی را هیچگاه مطرح نکرده اند ، اما خیام آنها را برخلاف هژمونی استیلاگر «سنت» و «مذهب» زمان با آزادی کامل ابراز می دارد . همچنین خیام در قالب گفتمان هایی به ظاهر ساده ، اما بنیادی پرسش هایی اساسی را در رباعیات خود مطرح می نماید که در آن گفتمان ها ، قضیه ی «رد و انکار» هیچگاه به عنوان یک موضوع و سوژه ی برجسته و اساسی در فلسفه ی او مطرح و تبیین نمی شود و این نوع برداشت ها از گفتمان های فلسفی او ، تنها نوعی برداشت هرمنوتیک مخاطب محور غیرحرفه ای است که صرفاً بنابر سویه ی فکری خود تحلیل گران ارایه گردیده است . در ظاهر بعضی از گفتمان های خیام ، نوعی یأس فلسفی به ذهن مخاطب متبادر می گردد که طرح این مباحث نیز از جانب خیام تنها بر مبنای جوهره ی فلسفی ساختارشکنانه ی او و عمدتاً برای ایجاد نوعی زمینه ی پرسشگری و طرح چالش های انتقادی در ذهن مخاطب صورت می گیرد ؛ بدین معنی که او باورمند به یکی از اصول اساسی و مثبت مکتب پست مدرن ، تحت عنوان "عدم قطعیت" امور است تا همچنان راه برای دیدگاه های تکثرگرایانه و پلورالیستی در فلسفه ی نو و مدرن او باز بماند . همچنین شاکله و جوهره ی فلسفه ی خیام ، مبتنی بر این مولفه ی اساسی است که انسان به صورت جبری متولد می شود و همچنین بنابر نوعی دیگر از جبر به نام مرگ از این جهان خواهد رفت ، در نتیجه در مشرب فلسفی خیام ، انسان نباید زندگی گذرای خود را در میان دو جبر «تولد» و «مرگ» مرتب در تشویش و اضطراب سپری نماید . او نه تنها برای این دقایق حساس زندگانی بشر راهکارهایی کاربردی و عینیت گرا ارایه می دهد و او را حوالت بر نوعی رویکرد انتزاعی و سوبژکتیو غیرکاربردی نمی نماید ، بلکه این مسیر معقول و منطقی را به ابنای بشر پیشنهاد می دهد که انسان باید همواره بنابر دو مولفه ی «خرد» و «شادی» زندگی کند ؛ یعنی خردورزی در فلسفه ی تحلیلی خیام ، مبنایی کاملاً عینیت گرا و پوزیتیویستی دارد و به عنوان اساس زندگی و زیستن بشریت باید در اولویت همه ی امور زندگی او قرار گیرد .

