ماموریت جیکاک: ماموریت جیکاک فارسی 1404
Māmūrīyat-i Jīkāk
12٫01 $
اشتراکگذاری
Wishlist
Why don’t I think of Jikak? Being a master is something else. Jikak obeyed Clark’s instructions. I have many devotees and followers who would give their lives for me.
Moon and mystery?… I mostly mocked the idea of the moon’s mystery. That night was the last night I went out at night under the moonlight. I stood alone on the highest point of the hill, with my back to the village. I looked at the moon. I don’t know what I felt. Fear seized my entire being. The image of the moon changed. Did the red-haired woman look at me? I moved. I got my hose back to the house. You left, and I closed the door behind you. I was angry at my thoughts and imagination. I was a realist. And here, what was the moon doing to me…
more
چرا به جیکاک فکر نمی کنم؟ آقابودن چیز دیگری است. جیکاک مطیع افاضات کلارک بود. من شیفتگان و مریدان بسیاری دارم که جانشان را فدایم می کنند.ماه و رمز و راز؟… بیشتر وجود رمز و راز ماه را مسخره می کردم. آن شب آخرین شبی بود که در روشنایی ماه، شبانه از خانه بیرون می زدم. تنها بر بلندترین جای تپه پشت به آبادی ایستاده بودم.به ماه نگاه می کردم. نمی دانم چه احساسی به من دست داد. هراس تمام وجودم را گرفت. تصویر ماه دگرگون شد. زن سرخ مو به من نگاه کرد؟ راه افتادم.شلنگ انداز خودم را به خانه رساندم. تو رفتم و در را از پشت سر بستم. از فکر و خیالم عصبانی بودم. من آدم واقع گرایی بودم. اینجا ماه با من چه می کرد…
more
