Note! Looking for an order placed before 2025-09-20, 16:00? [Click Here]
شنبه - 19 مهر 1404
{"Id":0,"Name":null,"Mobile":null,"Email":null,"Token":null,"Type":0,"ReferencerId":null,"VatConfirm":false,"PublicToken":null,"Culture":"fa-ir","Currency":"usd","CurrencySign":"$","CountryIsoCode":"us","HasSubset":false,"Discount":0.0,"IsProfileComplete":false,"HasCredit":false,"LastActivity":"0001-01-01T00:00:00"}
login
ورود
shopping cart 0
سبد خرید

سبد خرید

Menu

  • Shalum Israel
اطلاعات محصول
عنوان اصلی: Israel auf Iranisch
شابک: 9783965311145
مترجم: Marjan Gurgani
گروه سنی: بزرگسال
صفحات: 261
وزن: 302 g
ابعاد: 14 x 21 x 26 cm
جلد کتاب: شومیز

شالوم اسرائیل فارسی 2024

Shalum Israel

نویسنده: Mohsen Banaei
امتیاز:
16٫40 $
7 تا 14 روز
لیست علاقه‌مندی‌ها
Wishlist
اطلاعات محصول
عنوان اصلی: Israel auf Iranisch
شابک: 9783965311145
مترجم: Marjan Gurgani
گروه سنی: بزرگسال
صفحات: 261
وزن: 302 g
ابعاد: 14 x 21 x 26 cm
جلد کتاب: شومیز
«اگر پنج سال پیش کسی به من می‌گفت نه تنها به زودی راهی اسرائیل خواهی شد که حتی به فاصلۀ هشت ماه دوبار از آنجا دیدار خواهی کرد، به سخنش می‌خندیدم و گمان می‌کردم با من سر شوخی دارد. سفر به اسرائیل!؟برای منی که در خانواده‌ای متعصب و مسلمان با مواضع چپ رادیکال بزرگ شده بودم؟ آن هم خانواده‌ای که فعالانه در انقلاب اسلامی شرکت کرده بود؟ حتی تصورش هم تن پدرم را در گور می‌لرزاند! هرچند . . . پدرم تقریبا همۀ زندگیش را در کارخانه‌ای به نام “ایرانا” که متعلق به یک خانواده یهودی بود و کاشی و سرامیک تولید می‌کرد، کار کرده بود و همواره از موقعیت شغلی خوب و دستمزد مناسبش برایمان تعریف می‌کرد و از رفتار دوستانه و برخورد خوب کارفرمایانش می‌گفت. اینچنین بود که من با احساسی دوگانه نسبت به یهودیان بزرگ شدم. از سویی آنها کارفرمای دست و دل باز پدرم بودند و از سویی دیگر نماینده
more
«اگر پنج سال پیش کسی به من می‌گفت نه تنها به زودی راهی اسرائیل خواهی شد که حتی به فاصلۀ هشت ماه دوبار از آنجا دیدار خواهی کرد، به سخنش می‌خندیدم و گمان می‌کردم با من سر شوخی دارد. سفر به اسرائیل!؟برای منی که در خانواده‌ای متعصب و مسلمان با مواضع چپ رادیکال بزرگ شده بودم؟ آن هم خانواده‌ای که فعالانه در انقلاب اسلامی شرکت کرده بود؟ حتی تصورش هم تن پدرم را در گور می‌لرزاند! هرچند . . . پدرم تقریبا همۀ زندگیش را در کارخانه‌ای به نام “ایرانا” که متعلق به یک خانواده یهودی بود و کاشی و سرامیک تولید می‌کرد، کار کرده بود و همواره از موقعیت شغلی خوب و دستمزد مناسبش برایمان تعریف می‌کرد و از رفتار دوستانه و برخورد خوب کارفرمایانش می‌گفت. اینچنین بود که من با احساسی دوگانه نسبت به یهودیان بزرگ شدم. از سویی آنها کارفرمای دست و دل باز پدرم بودند و از سویی دیگر نماینده
more