عقربه ها همیشه غافلگیرم می کنند فارسی 1402

'aqrabah'hā hamīshah ghāfilgīram mī'kunand

نویسنده: Ilāhah Mahdī Vashāvah

امتیاز:

30٫43 $

موجود - 1 تا 2 روز

شومیز

30٫43 $

انتخاب تعداد

اشتراک‌گذاری

لیست علاقه‌مندی‌ها

There are days in life that are like a turning point, either because of fatigue and heartbreak because of a mistake you have made or have made, or because of small and even big successes with small and perhaps unreasonable joys that change the course of life. It's as if the world calls you to a new challenge followed by a fear of change and you enter a world that is no longer the same as before. There are days when you have to plow the past with all its ambiguities like a dry and hundred-year-old land in order to pull out from the depths of your being what you had buried in your heart, but from those days on, you are no longer the person you used to be. There is no place where you stay and be amazed by staring at a clock on the wall and its surprising hands moving!

روزهایی هست در زندگی مثل یک نقطه عطف یا از سر خستگی و دل شکستگی به خاطر اشتباهی که کرده ای یا کرده اند یا از سر موفقیتهای کوچک و حتی بزرگ با شادیهای اندک و شاید بی دلیل که مسیر زندگی را تغییر میدهند. انگار دنیا تو را به چالشی نو و به دنبالش ترسی ناشی از تغییر فرا میخواند و وارد جهانی میشوی که دیگر مثل قبل نیست. روزهایی هست که مجبور میشوی گذشته را با همه ابهاماتش مثل زمینی خشک و صدساله شخم بزنی تا آنچه در دل خاک سپرده بودی از اعماق وجودت بیرون بکشی اما از آن روزها به بعد دیگر تو آن آدم سابق نیستی دنیا هم دیگر مثل گذشته نیست نه زمانش و نه مکانش تو میمانی و بهت و حیرت با خیره شدن به ساعتی بر دیوار و حرکت کند عقربه های غافلگیرکننده اش!