بهار در حسرت فارسی 1394

bahār dar ḥisrat

نویسنده: Zaynab Bīsh Bahār

امتیاز:

28٫13 $

4 تا 6 هفته

شومیز

28٫13 $

انتخاب تعداد

اشتراک‌گذاری

لیست علاقه‌مندی‌ها

It all started three years ago, the year I turned seventeen and I thought I was an adult. I thought that the world with all its greatness was in my grasp, I thought that I was the happiest person on earth with my beauty, intelligence, and a great and close family, but everything fell apart within four or five months. The year that I started with a beautiful Eid continued with a terrible summer. It was in that summer that I realized that I would miss it forever. Okay, regret that cannot be compensated in any way.

همه چیز از سه سال پیش شروع شد سالی که هفده ساله شدم و فکر میکردم دیگه بزرگم. فکر میکردم دنیا با همه ی بزرگیش توی چنگ منه فکر میکردم با داشتن زیبایی هوش سرشار و یه خانواده ی عالی و صمیمی خوشبخت ترین آدم روی زمینم اما همه چیز در عرض چهار پنج ماه به هم ریخت. سالی رو که با عیدی زیبا شروع کردم با یه تابستون وحشتناک امتداد یافت توی اون تابستون بود که فهمیدم به حسرت همیشگی قراره باهام. باشه به حسرتی که هیچ جوری قابل جبران نیست.