خاکستر سارایوو فارسی 1401
Khākistar-i Sārāyivaw
19٫60 $
اشتراکگذاری
Wishlist
شابک:
9786004058612
مترجم:
Firishtah Mulā'ī
ناشر:
Salis
گروه سنی:
بزرگسال
صفحات:
314
وزن:
304 g
ابعاد:
14 x 21 x 3٫5 cm
جلد کتاب:
شومیز
A love story in the middle of a war; Escape the war to find life, freedom, and love.
agreeing to exile and living away from the homeland and living among foreign peoples; Saeed Khatibi, an Algerian writer, tells the story of the loss of heart, and the love of people from different lands in another land, and he is the narrator of the love of immigrants and exiles.
I went out and walked alongside Miliatska. Miliatska seemed to me like a mother bending over her baby's thin body and caressing him with tenderness and love. I thought I was fed by its water and not by my mother's breast. This river was not tired of our betrayals and it did not dry up. Sometimes it got angry with us, it went as cold as coffee and soon calmed down. It warmly welcomed the passers-by on its bridges and shook hands with them. He protected us. This river was me.
more
داستان عشقی در میانه جنگ؛ گریز از جنگ برای یافتن زندگی، رهایی و عشق.
تن دادن به تبعید و دوری از وطن و زیستن در میان مردمانی بیگانه؛ داستان دل باختن دل کندن سعید خطیبی، نویسنده الجزایری از عشق مردمانی از سرزمین های و متفاوت در سرزمینی دیگر می گوید و راوی عشق مهاجران و تبعید شدگان است.
بیرون رفتم و به موازات میلیاتسکا قدم زدم میلیاتسکا به نظرم چون مادری بود که روی بدن نحیف نوزادش خم میشد و با لطافت و عشق او را نوازش می کرد. گمان می کردم از آب آن سیراب شده ام نه از سینه مادرم. این رود از خیانت های ما به او خسته نشده و خشک نگشته بود گاهی از ما خشمگین می شد، مثل قهوه سرمی رفت و خیلی زود آرام می گرفت از عابران روی پلهایش به گرمی استقبال میکرد و به آنها دست میداد بدون شک چشمی داشت که از ما حفاظت می کرد. این رود خود من بودم.
more