Note! Looking for an order placed before 2025-09-20, 16:00? [Click Here]
یکشنبه - 20 مهر 1404
{"Id":0,"Name":null,"Mobile":null,"Email":null,"Token":null,"Type":0,"ReferencerId":null,"VatConfirm":false,"PublicToken":null,"Culture":"fa-ir","Currency":"usd","CurrencySign":"$","CountryIsoCode":"us","HasSubset":false,"Discount":0.0,"IsProfileComplete":false,"HasCredit":false,"LastActivity":"0001-01-01T00:00:00"}
login
ورود
shopping cart 0
سبد خرید

سبد خرید

Menu

  • Yaldā-yi dilvāpasī
اطلاعات محصول
شابک: 9786001872433
ناشر: Pursiman
گروه سنی: بزرگسال
صفحات: 604
وزن: 672 g
ابعاد: 14 x 21 cm
جلد کتاب: شومیز

یلدای دلواپسی فارسی 1398

Yaldā-yi dilvāpasī

نویسنده: Mihrī Khalīlī
امتیاز:
27٫12 $
4 تا 6 هفته
لیست علاقه‌مندی‌ها
Wishlist
اطلاعات محصول
شابک: 9786001872433
ناشر: Pursiman
گروه سنی: بزرگسال
صفحات: 604
وزن: 672 g
ابعاد: 14 x 21 cm
جلد کتاب: شومیز
A Persian novel
more
رمان فارسی. محله ی ما شرق شهر قرار داشت و من به همه چیزش عادت کرده بودم. همسایه ها را به چشم عضوی از خانواده می دیدم. هر سال مثل امروز سر نذری آش همه به کمک می آمدند. سادات خانم همسایه ی کناری بعد از شهادت پسرش نذر داشت سالروز شهادتش آش بپزد و امروز هم طبق هر سال دیگ آش ‎توی خانه ما که بغل به بغل حیاطش بودیم بار گذاشته شد. مادر برای این که کمکی کرده باشد هر سال دیگ را خانه ی ما بار می گذاشت. خانه ی سادات خانم حیاط کوچکی داشت و به قول خودش” یه قابلمه سوپ هم نمی شه تو حیاط درست کرد چه برسه به یه دیگ بزرگ آش.” البته خانه ی ما هم حیاطش خیلی بزرگ نبود اما به اندازه ی بار گذاشتن دیگ آش و باز هم به قول سادات خانم اندازه ی دیگ آش و همسایه ها و وول زدن بچه ها زیر دست و پا جا داشت. البته از سال قبل که نزدیک بود لگن پر از سبزی آش خرد شده که زحمت کمرشکن این بنده ی حقیر بود چپه شود، امسال دیگر کسی بچه نیاورده بود و به حرف سادات خانم گوش سپرده بودند که جای بچه لای وسایل آش و نذری نیست. امسال هم، همه‌ به کمک‌ آمده بودند. درست مثل باقی مجالس محله. هر وقت مجلسی برای هر کدام از اهالی محله پیش ‎می آمد همه‌ جمع می‌شدند و یک دستی تکان می‌دادند تا مجلس خوب پیش برود. از ختنه‌ سوران پسر فخری خانم گرفته تا عقد دختر آقا رضوی و ختم مادر حسن‌ آقا بقال و …
more