یادگار یادها فارسی 1382
Yādagār-i yād'hā
25٫23 $
اشتراکگذاری
Wishlist
Kurush feels that blood is running in his vessels with high pressure. His heartbeat was going faster. He release Pigah's hand and leaning a tree. Pigah was not better than him. She feels that her temperature is high. Kurush act was unexpected for her and she still couldn't react against it. She was happy of his unexpected coming. She remembers that two weeks ago when she went to his room she missed him and wished to be beside him.
more
كوروش احساس مي كرد خون با فشار بيشتری در رگهايش حركت می كند. ضربان قلبش تند شده بود و صدای آن در گوشهايش می پيچيد. دست پگاه را رها كرد و به درختی در همان نزديكی تكيه زد. پگاه نيز حال و روزی بهتر از كوروش نداشت. احساس می كرد كه تنش داغ شده است و در آن هوای مطبوع عرق می ريخت. مستاصل بر جايش ايستاد. حركت كوروش برايش غير منتظره بود و هنوز نمی توانست واكنشی در برابر آن از خودش نشان دهد. ورود نابهنگام كوروش غرق در شاديش كرده بود. يادش آمد چطور دو هفته ی پيش هنگامی كه پای در اتاق او گذاشت از نبودش غمگين و افسرده شد و جای خالی او را احساس كرده بود. آرزو كرده بود كه ای كاش در كنارش بود.
more