Note! Looking for an order placed before 2025-09-20, 16:00? [Click Here]
شنبه - 19 مهر 1404
{"Id":0,"Name":null,"Mobile":null,"Email":null,"Token":null,"Type":0,"ReferencerId":null,"VatConfirm":false,"PublicToken":null,"Culture":"fa-ir","Currency":"usd","CurrencySign":"$","CountryIsoCode":"us","HasSubset":false,"Discount":0.0,"IsProfileComplete":false,"HasCredit":false,"LastActivity":"0001-01-01T00:00:00"}
login
ورود
shopping cart 0
سبد خرید

سبد خرید

Menu

  • Mullā Naṣr al-Dīn bih ravāyat-i mardum-i Āzarbāyjān
اطلاعات محصول
شابک: 9786009929832
ناشر: Mahris
گروه سنی: بزرگسال
صفحات: 388
وزن: 480 g
ابعاد: 14 x 21 x 2٫72 cm
جلد کتاب: شومیز

ملانصرالدین به روایت مردم آذربایجان فارسی 1398

Mullā Naṣr al-Dīn bih ravāyat-i mardum-i Āzarbāyjān

نویسنده: ‘َAmmār ‘Afīfī
امتیاز:
22٫56 $
4 تا 6 هفته
لیست علاقه‌مندی‌ها
Wishlist
اطلاعات محصول
شابک: 9786009929832
ناشر: Mahris
گروه سنی: بزرگسال
صفحات: 388
وزن: 480 g
ابعاد: 14 x 21 x 2٫72 cm
جلد کتاب: شومیز
Mullā Naṣr al-Dīn according to Azerbaijani people
more
داستان های طنزآمیز فارسی. از توضیحات پشت جلد کتاب: می گويند كه تيمور لنگ از جسارت های پی در پی ملا نسبت به خودش به شدت عصبانی شده بود. بنابراين به جلاد امر كرد كه: همين الان او را ببريد و از گردن آويزان كنيد. جلادان ملا را دستبند زده و می بردند. ملا بی هيچ صحبتی با جلاد همراه شد. هنگامی كه می خواستند او را از در بيرون ببرند، تيمور گفت: دقايق آخر عمرت است، وصيتی داری بگو. ملا جواب داد: وصيتی ندارم، تنها يك خواهش دارم. تيمور گفت بگو. ملا گفت: گردن من بسيار حساس و غلغلكی است. خواهش می كنم بفرماييد طناب را به كمرم ببندند نه به گردنم.
more