صبح روز عید دری (فارسی) 1398
Ṣubḥ-i rūz-i ʻayd
18٫03 $
اشتراکگذاری
Wishlist
شابک:
9789936637887
ناشر:
Taak Publication
گروه سنی:
بزرگسال
صفحات:
108
وزن:
190 g
ابعاد:
14 x 21 x 0٫76 cm
جلد کتاب:
شومیز
A collection of Persian (Dari) short stories
more
گزیده داستان های معاصر افغانستان به نام های: صبح روز عید، میوه یی به نام انگور، روشنایی صبح در کلکین، سایه ها، نه سالگی مهتاب، گل های آفتابگردان، غروب، یک جای آرام در شهرنو، چپلک های مادرم، دروازه ی بهشت، چاقو تیزگر.
ملیحه بسیار مقبول شده بود. گونه هایش گل انداخته بودند و ننویش که او را پیش کلکین دید، حیران شد و با خود گفت: « چرا امروز عروس این قدر خوش است! » بعد فکر کرد که شاید از خاطر آمدن نوروز باشد؛ آخر فردا عید بود. ملیحه از همان اتاق تازه رنگ شده ی پشت بام، مثل همیشه به طرف زینه های آهنی آمد. با احتیاط به حویلی پایین شد. نگاهی به ننویش که در حال کالاشویی بود، انداخت و به طرف چاه آب رفت. ننویش با تعجب تا سر چاه به عروس خود نگاه کرد. ملیحه خواست لبخندی به او بزند. ولی وقتی یادش آمد که دیشب چقدر ناسزایش گفته، لب هایش تکان نخوردند. فقط ابروهایش به هم نزدیک شدند.
more