Note! Looking for an order placed before 2025-09-20, 16:00? [Click Here]
شنبه - 19 مهر 1404
{"Id":0,"Name":null,"Mobile":null,"Email":null,"Token":null,"Type":0,"ReferencerId":null,"VatConfirm":false,"PublicToken":null,"Culture":"fa-ir","Currency":"usd","CurrencySign":"$","CountryIsoCode":"us","HasSubset":false,"Discount":0.0,"IsProfileComplete":false,"HasCredit":false,"LastActivity":"0001-01-01T00:00:00"}
login
ورود
shopping cart 0
سبد خرید

سبد خرید

Menu

  • Nīmah Natamām
اطلاعات محصول
شابک: 9786005941883
ناشر: Amawt
گروه سنی: بزرگسال
صفحات: 360
وزن: 450 g
ابعاد: 14 x 21 x 2٫52 cm
جلد کتاب: شومیز

نیمه تمام فارسی 1391

Nīmah Natamām

نویسنده: Nasrīn Qurbānī
امتیاز:
27٫82 $
4 تا 6 هفته
لیست علاقه‌مندی‌ها
Wishlist
اطلاعات محصول
شابک: 9786005941883
ناشر: Amawt
گروه سنی: بزرگسال
صفحات: 360
وزن: 450 g
ابعاد: 14 x 21 x 2٫52 cm
جلد کتاب: شومیز
Young girl is living with her family, and mother “Aziz” who is a traditional woman, living a hard life of unhealthy and a husband that does not seem to care. The girl has an older sister who looks wiser than her, is taking care of the house all the time….
more
رمان فارسی. از متن کتاب: خبر مثل بمبی منفجر شد: "دایی رضا را از سر کلاس بردند." انگار شیئی سنگین توی سرم خورد و چیزی توی مغزم ترکید. گیج و ناهشیار به دهان آقاجون نگاه کردم. چنگ انداختم به بازوی صبا. زمین زیر پایم تاب می خورد. چشمانم می جوشید. حلقه های اشک روی صورتم سر می خوردند. عزیز از پشت پرده ی تار، دو بامبی توی سرش کوبید: "یا ابوالفضل خودت رحم کن." پشتش روی دیوار سر خورد و مثل کیسه ی بزرگی با صدا روی زمین نشست. نگاه مات و مه گرفته اش یک دور از همه گذشت. مثل معلمی که بچه ها را به صف می کند و قرار است خبر رفوزه گی همه را از دم بدهد. صبا تکانم می دهد: "به خاطر عزیزت هم که شده باید سرپا باشی." سر پا می شوم. سر پا می شوی. سر پا می شوند. یک گروهان توی سرم رژه می روند. زندان. تیر باران. اعدام، سزای کسی که ساز مخالف می زند. سر دایی رضا روی شانه هایش افتاده. طناب قطور و بلندی از دور گردنش گذشته و تا روی بدنش ادامه دارد. چشمانم را باز می کنم ...
more