Note! Looking for an order placed before 2025-09-20, 16:00? [Click Here]
جمعه - 11 مهر 1404
{"Id":0,"Name":null,"Mobile":null,"Email":null,"Token":null,"Type":0,"ReferencerId":null,"VatConfirm":false,"PublicToken":null,"Culture":"fa-ir","Currency":"usd","CurrencySign":"$","CountryIsoCode":"us","HasSubset":false,"Discount":0.0,"IsProfileComplete":false,"HasCredit":false,"LastActivity":"0001-01-01T00:00:00"}
login
ورود
shopping cart 0
سبد خرید

سبد خرید

Menu

اطلاعات محصول
عنوان اصلی: When You Get the Chance
شابک: 9786001829475
گروه سنی: بزرگسال
صفحات: 368
وزن: 363 g
ابعاد: 14 x 21 x 3٫3 cm
جلد کتاب: شومیز

وقتی شانس در خانه‌ات را می‌زند فارسی 1403

Vaqtī Shāns dar-i Khānah'at rā Mī'zanad

نویسنده: Emma Lord
امتیاز:
17٫75 $
4 تا 6 هفته
لیست علاقه‌مندی‌ها
Wishlist
اطلاعات محصول
عنوان اصلی: When You Get the Chance
شابک: 9786001829475
گروه سنی: بزرگسال
صفحات: 368
وزن: 363 g
ابعاد: 14 x 21 x 3٫3 cm
جلد کتاب: شومیز
Nothing will get in the way of Millie Price’s dream to become a Broadway star. Not her lovable but super-introverted dad, who after raising Millie alone, doesn’t want to watch her leave home to pursue her dream. Not her pesky and ongoing drama club rival, Oliver, who is the very definition of Simmering Romantic Tension. And not the “Millie Moods,” the feelings of intense emotion that threaten to overwhelm, always at maddeningly inconvenient times. Millie needs an ally. And when a left-open browser brings Millie to her dad’s embarrassingly moody LiveJournal from 2003, Millie knows just what to do. She’s going to find her mom. There’s Steph, a still-aspiring stage actress and receptionist at a talent agency. There’s Farrah, the ethereal dance teacher who doesn’t have the two left feet Millie has. And Beth, the chipper and sweet stage enthusiast with an equally exuberant fifteen-year-old daughter (A possible sister?! This is getting out of hand). But how can you find a new part of your life and expect it to fit into your old one without leaving any marks? And why is it that when you go looking for the past, it somehow keeps bringing you back to what you’ve had all along?
more
هیچ‌چیزی نخواهد توانست جلوی میلی پرایس هفده‌ساله را برای رسیدن به آرزویش که بازی در تئاترهای موزیکال برادوی هست بگیرد. نه مخالفت پدر دوست‌داشتنی ولی به‌شدت درونگرایش که به تنهایی او را بزرگ کرده؛ و نه پسر هم‌کلاسیِ رو مخی که رقیب و مزاحمش در مدرسه است و مدام جلوی پایش سنگ می‌اندازد و نه احساسات شدید خودش که بعضی وقت‌ها دیوانه‌کننده می‌شوند… با پذیرش پیش از موقع در کالج تئاتر موزیکال، به یک قدمی رسیدن به رویایش می‌رسد ولی مشکل این‌جاست که بابت سن کمش، برای ورود به کالج به اجازه‌ی والدین نیاز دارد. اما پدرش به‌شدت با رفتنش به کالجی در آن سر کشور مخالفت می‌کند. در این بین دست سرنوشت قسمتی از گذشته‌ی پدرش را برایش فاش می‌کند، همان قسمتی که مربوط به مادرش و سال تولد امیلی می‌شود. موضوعی که پدرش هیچگاه درموردش حرف نمی‌زند. حالا میلی می‌داند باید چه کند. باید مادرش را پیدا کرده و اجازه‌ی رفتن به کالج را از او بگیرد. کنکاش بیشتر در گذشته‌ی پدرش به شناسایی سه زن منجر می‌شود که هرکدام می‌توانند مادرش باشند… ولی کدام‌شان؟ چون برای ثبت‌نام در کالج فقط تعطیلات تابستان را مهلت دارد، تصمیم می‌گیرد به‌شکل ناشناس وارد زندگی این سه زن شده و مادر واقعی‌اش را شناسایی کند. اما چگونه می‌توان بخش جدیدی را به زندگی خود وارد کرد و انتظار داشت که با زندگی قبلی هماهنگ شود، بدون آنکه ردی از خود به جای بگذارد؟ چرا هرگاه به‌دنبال گذشته می‌گردیم، گویی به همان چیزی که همیشه داشته‌ایم باز می‌گردیم؟
more