قلاده‌ی قرمز فارسی 1403

Qalādah-yi Qirmiz

نویسنده: Jean-Christophe Rufin

امتیاز:

15٫32 $

4 تا 6 هفته

شومیز

15٫32 $

انتخاب تعداد

اشتراک‌گذاری

لیست علاقه‌مندی‌ها

In 1919, in a small town in the province of Berry, France, under the crushing heat of summer heat wave, a war hero is being held prisoner in an abandoned barracks. In front of the door to his prison, a mangy dog barks night and day. Miles from where he is being held, in the French countryside, a young extraordinarily intelligent woman works the land the land, waiting and hoping. A judge whose principles have been sorely shaken by the war is travelling to an unknown location to sort out certain affairs of which it is better not to speak. Three characters. In their midst, a dog who holds the key both to their destinies and to this intriguing plot. Full of poetry and life, The Red Collar is at once a delightly simple narrative about the human spirit and a profound work about loyalty and love.

«قلاده سرخ» کتابی نوشته ژان کریستف روفن، نویسنده فرانسوی است. این اثر در دسته ادبیات جنگ تقسیم‌بندی می شود. «قلاده سرخ» روایت کشمکش میان دو کهنه‌سرباز جنگ است که یکی در مقام بازپرس و دیگری به عنوان متهم مقابل یکدیگر قرار می‌گیرند. این رمان که براساس واقعیت نوشته شده داستانی از دوران پس از جنگ جهانی اول روایت می کند. جنگ به تازگی به پایان رسیده اما در پادگانی در کشور فرانسه که روزهای اوج جنگ فعال بوده سربازی به دلیل اتهامات جنگی در اسارت نیروهای خودی به سر می‌برد. در این پادگان فقط یک سرباز به عنوان زندانبان فعالیت می‌کند. داستان «قلاده سرخ» در سال 1919، در شهر کوچکی در استان بری فرانسه روایت می‌شود. قاضی شهر به تعطیلات رفته و در این میان افسری مامور رسیدگی به این پرونده می‌شود. مورلاک، سرباز زندانی است که جنگ توانایی ابراز احساساتی مانند شادی را از او گرفته و در عوض توان ابراز خشم و حتی نفرت را در او دو برابر کرده است، او تلاش می‌کند تا دست یاری بازپرس‌اش را که روزگاری با هم در جبهه‌های جنگ برای یک هدف مشترک می‌جنگیدند پس بزند و به مجازاتی که خود را شایسته آن می داند محکوم شود. در هنگام برگزاری دادگاه به شکلی صدای پارس سگی بیرون از زندان شنیده می شود که سگ زخمی مرد زندانی است و وفادارانه او را ترک نکرده است و اطراف زندان پی در پی پارس می‌کند. در گرمای طاقت فرسای تابستان دادگاه نظامی دو نفره تشکیل می‌شود و بازپرس از زندانی سوالاتی می‌پرسد. توضیحات زندانی و یادآوری خاطراتش از جنگ به ناامیدی سربازان از زندگی، دستورات عجیب فرماندهان جنگ و حضور کمونیست‌ها در جبهه‌ها اختصاص دارد. در این میان سگ مورلاک هم حضور پررنگی در بعضی ماموریت‌های جنگی برعهده داشته است. مورلاک سرانجام ماجرای جنایتی را روایت می‌کند که به خاطر آن به اعدام محکوم شده است.