Migrah va Madumān-i Muḥtaram: Persiska (Farsi) 1403

مگره و مردمان محترم

Författare: George Simenon

Betyg:

20,43 $

4-6 Veckor

Pocketbok

20,43 $

Välj antal

Dela

Önskelista

Instead of grunting as he groped for the device in the darkness like he was accustomed to when the phone rang in the middle of the night, Maigret heaved a sigh of relief. Already he no longer clearly remembered the dream from which he had been torn away, but he knew that it was an unpleasant dream; he was trying to explain it to someone important, whose face he could not see and who was very unhappy about it. him, that it was not his fault, that we had to show patience towards him, just a few days of patience because he had lost the habit and he felt soft, bad about himself. Trust him and it won't take long. Above all, do not look at him with a reproachful or ironic look...

مگره به جای غرغر کردن در حالی که در تاریکی به دنبال دستگاه می‌گردید، همانطور که وقتی تلفن در نیمه‌شب زنگ می‌خورد عادت کرده بود، آهی راحت کشید. او دیگر به وضوح خوابی را که از آن جدا شده بود به خاطر نمی آورد، اما می دانست که این رویای ناخوشایندی است که سعی می کرد آن را برای شخص مهمی که نمی توانست ببیند و از آن بسیار ناراضی بود، توضیح دهد. او، که تقصیر او نبود، باید نسبت به او صبر نشان می دادیم، فقط چند روز صبر، زیرا او این عادت را از دست داده بود و احساس نرمی و بدی نسبت به خودش داشت. به او اعتماد کنید و این خیلی طول نمی کشد. مهمتر از همه، با نگاهی سرزنش آمیز یا کنایه آمیز به او نگاه نکنید...