Zanān-i tārīkhsāz-i jahān ( 2 jildī ): Persiska (Farsi) 1398

رمان تاریخی. این کتاب داستان زنانی است که پنهان و آشکار در تغییر مسیر تاریخی جهان تاثیر نهاده اند و با تلاشی فراوان تاریخ ساز شده اند. همواره و در همه وقایع تاریخی می توان نقش زنان را هر چند کوچک احساس کرد، نقشی مثبت و سازنده و یا منفی و ویران گر. قسمتی از متن کتاب: اسکندر بازوی تائیس را گرفت… او را روی دوش خود نشانید و مشعل را به دست وی داد و گفت: -آتش بیافروز شادی کن تا همه بفهمند که اسکندر بزرگ قادر به همه کار هست. آتش بیافروز گربه سفید من… تائیس، فشاری به خود داد دست را بالا گرفت تا شعله مشعل زیر شرابه های زربفت تالار قرار گرفت و آتش از مشعل به پرده انتقال یافت آن جا خانه کرد، دوید تا به پرده دیگر رسید و از آنجا پرده های دیگر مشتعل شد و بالاخره همه جا غرق در آتش گردید. -آتش… آتش. زنان و مردان فریاد می زدند و می دویدند ولی دود سیاه رنگ که تالا را پر کرده بود چشم آن ها را می سوزاند و راهشان را گم می کردند…