OBS! Letar du efter en beställning lagd före 2025-09-29, 16:00? [klicka här]
fredag - 2025 10 oktober
{"Id":0,"Name":null,"Mobile":null,"Email":null,"Token":null,"Type":0,"ReferencerId":null,"VatConfirm":false,"PublicToken":null,"Culture":"sv-se","Currency":"usd","CurrencySign":"$","CountryIsoCode":"us","HasSubset":false,"Discount":0.0,"IsProfileComplete":false,"HasCredit":false,"LastActivity":"0001-01-01T00:00:00"}
login
Logga in
shopping cart 0
Kundvagn

Kundvagn

Menu

  • Sāndivīch-i Zhāmbun
Produktinformation
Originaltitel: Ham on Rye
ISBN: 9786003760806
Förlag: Nigah
Åldersgrupp: Vuxen
Sidor: 400
Vikt: 480 g
Produktmått: 14 x 21 x 3 , 6 cm
Bokomslag: Pocketbok

Sāndivīch-i Zhāmbun: Persiska (Farsi) 1402

ساندویچ ژامبون

Författare: Charles Bukowski
Betyg:
21,34 $
4-6 Veckor
Önskelista
Wishlist
Produktinformation
Originaltitel: Ham on Rye
ISBN: 9786003760806
Förlag: Nigah
Åldersgrupp: Vuxen
Sidor: 400
Vikt: 480 g
Produktmått: 14 x 21 x 3 , 6 cm
Bokomslag: Pocketbok
In what is widely hailed as the best of his many novels, Charles Bukowski details the long, lonely years of his own hardscrabble youth in the raw voice of alter ego Henry Chinaski. From a harrowingly cheerless childhood in Germany through acne-riddled high school years and his adolescent discoveries of alcohol, women, and the Los Angeles Public Library's collection of D. H. Lawrence, "Ham on Rye" offers a crude, brutal, and savagely funny portrait of an outcast's coming-of-age during the desperate days of the Great Depression.
more
بوکوفسکی شاعر و داستان نویس بزرگی است، در ایران نیز بسیار مورد اقبال خوانندگان جدی کتاب است، ساندویچ ژامبون داستان بلند و جذابی است سرشار از طنز و مطایبه اما در پس طنز آثار بوکوفسکی به دغدغه ها و دردهای جوامع صنعتی و مدرنی می پردازد که به مرور ایام از روابط انسانی، عشق و عاطفه، مهروزی و انسانیت تهی میشوند و روابط مکانیکی، سودجویی و بالا رفتن از مراتب اجتماعی به هر قیمتی جایگزین روابط انسانی میشود، در واقع طنز نویسنده طنزی سیاه و تلخ است که در پس ظاهر خنده دار خود میتواند اشک به چشم خواننده بیاورد. من خانه مادربزرگ را دوست داشتم. خانه کوچکی زیر انبوه شاخه های آویزان درختان فلفل. امیلی همه قناریهایش را در قفسهای جداگانه ای نگه میداشت. یک‌بار را به خوبی یادم است. حوالی عصر میخواست روسری سفیدی را روی قفسها بیندازد تا پرنده ها بتوانند بخوابند. بقیه هم نشستند روی صندلی و شروع کردند به صحبت. آنجا یک پیانو بود. من نشستم پشتش و کلیدها را فشار دادم و به صداهایشان گوش کردم. آن کلیدهای انتهایی پیانو را بیشتر دوست داشتم، جایی که انگار دیگر به سختی صدایشان درمی آید – صدایی مانند افتادن تکه های یخ روی یکدیگر.
more