Chirāghʹhā rā man khāmūsh mīkunam: Persiska (Farsi) 1398
چراغ ها را من خاموش می کنم
14,98 €
Dela
Wishlist
I passed from an Eucalyptus tree. I took a leaf. I crumpled it in my hand, smell it and jumped back. It was happened to put my foot on a dead frog, which was on the footpath. It was like that a wide wheel has passed on it. I grumbled "damn this city with its all dead and live frogs, snakes and lizards".
The similar houses with massive box trees, were like children
came back from barberry. Everywhere was quite and sometimes it was the voice of crickets and frogs. I looked around and thought I love this hot, quite and green city.
more
زمان: دهه ی چهل شمسی. مکان: آبادان، شهر همیشه گرم جنوب ایران. در خانواده ای ارمنی مادر سی و چند ساله با همسر و سه فرزند سعی دارد همسر و مادری نمونه باشد و هست تا همسایه های جدید از راه می رسند و ... كتاب با تكانه ای در روزمرگی مفرط زنی كه به گناه درك موقعيت خود در زندگی نايل شده آغاز می شود و با گسترش داستان، معمولی بودن زندگی اش كه گويی بيماری ای مزمن در او رسوب كرده رفته رفته با عشقی گنگ و ممنوع رنگ می بازد. روزمرگی فرو می ريزد و ميل به ديگر زيستن مثل گل نخودی هايی كه كلاريس ـ راوی و مركز ثقل آدم های داستان ـ دائم نگران شان است در دل اش جان می گيرد. "چراغ ها را من خاموش می کنم" تا کنون به زبان های آلمانی، ترکی، یونانی، چینی، فرانسوی و انگلیسی ترجمه و منتشر شده است.
more