Note! Looking for an order placed before 2025-09-20, 16:00? [Click Here]
شنبه - 12 مهر 1404
{"Id":0,"Name":null,"Mobile":null,"Email":null,"Token":null,"Type":0,"ReferencerId":null,"VatConfirm":false,"PublicToken":null,"Culture":"fa-ir","Currency":"sek","CurrencySign":"SEK","CountryIsoCode":"us","HasSubset":false,"Discount":0.0,"IsProfileComplete":false,"HasCredit":false,"LastActivity":"0001-01-01T00:00:00"}
login
ورود
shopping cart 0
سبد خرید

سبد خرید

Menu

اطلاعات محصول
شابک: 9789936600324
گروه سنی: بزرگسال
صفحات: 155
وزن: 240 g
ابعاد: 14 x 21 x 1٫08 cm
جلد کتاب: شومیز

مرا قوماندان صدا نکنید دری (فارسی) 1395

Marā qawmāndān ṣidā nakunīd

ویرایش: 2
نویسنده: Taqī Vāḥidī
امتیاز:
149 SEK
موجود - 1 تا 2 روز
لیست علاقه‌مندی‌ها
Wishlist
اطلاعات محصول
شابک: 9789936600324
گروه سنی: بزرگسال
صفحات: 155
وزن: 240 g
ابعاد: 14 x 21 x 1٫08 cm
جلد کتاب: شومیز
Collection of short stories
more
از متن کتاب: ...گفتم که هوش کنید که مرا قوماندان صدا نکنید از این پس. می‌خواهم همان صوفی‌منان صاف و ساده باشم. لاکن یگان تا کونش می‌خارد که تا مردم‌آزاری نکند، قرار نمی‌گیرد. مثل همین قربان‌چریک خدازده. باربار حوصله کردم و لاحول گفتم؛ اما بدتر شیرک شد. از من سامان بازی جور کرده بود برای خود. آن روز هم خسته از کار روزانه چنان مغزم به جوش آمد از دیوانه‌گی‌اش که دویده آمدم کلاشینکوف را سر فیر کرده پس رفتم به قصدش که بی‌خار ایستاده بیخ دیوار مسجد. وقتی کلاشینکوف را در دستم دید، بی‌تاب شد که:«چه خوردی که هضم نمی‌تانی قوماندان!» پتوی سر شانه‌اش را دور انداخت و طوری دوید به طرفم که در آن واحد جای خشم دلم را بیم گرفت که مبادا...
more