Dālān-i bihisht: Persian 1399
دالان بهشت
253 SEK
Share
Wishlist
A Persian novel. Families of "Mahnaz" and "Mohammad" are neighbours. Mohammad had fallen in love with Mahnaz from childhood. He was 20 and a sophomore when he sent his parents to propose her. Mahnaz was 16 at that time. They decided to be engaged for 2 years until they finish their education. Mahnaz who was the darling and spoiled daughter of the family, behaved very childishly, and wasn't interested in education any more. She was very sensitive and jealous to Mohammad. Mohammad tried to tolerate and deal with her, but at last became harassed and divorced her. Then he went abroad in order to forget her and continue his education. After 8 years they were still single and regretful of their hot-temper. They see each other accidently and get marry.
more
رمان فارسي. خانواده هاي "مهناز" و "محمد" در همسايگي هم زندگي مي كنند. محمد كه از زمان طفوليت به مهناز علاقه مند بوده است، در ٢٠ سالگي و زماني كه دانشجوي سال دوم بود، پدر و مادرش را براي خواستگاري مهناز كه آن زمان ١٦ ساله بود مي فرستد. آنها قرار مي گذارند كه به مدت ٢ سال عقد كرده بمانند تا درس محمد و مهناز تمام شود. مهناز كه دختر يكي يكدانه و نازنازي خانواده بود، حركات و رفتارهايي بسيار بچه گانه داشت و ديگر به ادامه تحصيل علاقه نشان نمي داد. او نسبت به محمد بسيار حساس بود و حسادت مي كرد. محمد خيلي سعي مي كرد كه رفتارهاي او را تحمل كرده و با او كنار بيايد، اما سرانجام عاصي شده و او را طلاق مي دهد. او بعد از جدايي راهي خارج مي شود تا هم مهناز را فراموش كرده و هم ادامه تحصيل دهد. هشت سال از اين ماجرا مي گذرد و هيچكدام نمي توانند يكديگر را فراموش كنند. آنها كه هر دو از تند روي ها و بعضي رفتارهاي خود پشيمان هستند و هنوز مجردند، همديگر را بطور اتفاقي ديده و بعد از مدتي دوباره به عقد هم درمي آيند.
more