Note! Looking for an order placed before 2025-09-20, 16:00? [Click Here]
الجمعة - 1447 18 ربيع الآخر
{"Id":0,"Name":null,"Mobile":null,"Email":null,"Token":null,"Type":0,"ReferencerId":null,"VatConfirm":false,"PublicToken":null,"Culture":"ar-sa","Currency":"usd","CurrencySign":"$","CountryIsoCode":"us","HasSubset":false,"Discount":0.0,"IsProfileComplete":false,"HasCredit":false,"LastActivity":"0001-01-01T00:00:00"}
login
تسجيل الدخول
shopping cart 0
السلة

السلة

المجموع
0  
ContinuetoCheckout

Menu

  • Shab-i Mubārizah
معلومات المنتج
العنوان الأصلي: Fight Night
 ISBN رقم: 9786229003510
الفئة العمرية: البالغون
الصفحات: 234
الوزن: 294 g
أبعاد المنتج: 14 x 21 x 2٫5 cm
غلاف الكتاب: غلاف ورقی
Subjects:

شب مبارزه الفارسية 1402

Shab-i Mubārizah

المؤلف: Miriam Toews
التقييم:
21٫85 $
4 إلی 6 اسبوع
قائمة الأمنيات
Wishlist
معلومات المنتج
العنوان الأصلي: Fight Night
 ISBN رقم: 9786229003510
الفئة العمرية: البالغون
الصفحات: 234
الوزن: 294 g
أبعاد المنتج: 14 x 21 x 2٫5 cm
غلاف الكتاب: غلاف ورقی
Subjects:
The beloved author of bestsellers Women Talking, A Complicated Kindness, and All My Puny Sorrows returns with a funny, smart, headlong rush of a novel full of wit, flawless writing, and a tribute to perseverance and love in an unusual family. Fight Night is told in the unforgettable voice of Swiv, a nine-year-old living in Toronto with her pregnant mother, who is raising Swiv while caring for her own elderly, frail, yet extraordinarily lively mother. When Swiv is expelled from school, Grandma takes on the role of teacher and gives her the task of writing to Swiv's absent father about life in the household during the last trimester of the pregnancy. In turn, Swiv gives Grandma an assignment: to write a letter to "Gord," her unborn grandchild (and Swiv's soon-to-be brother or sister). "You’re a small thing," Grandma writes to Gord, "and you must learn to fight." As Swiv records her thoughts and observations, Fight Night unspools the pain, love, laughter, and above all, will to live a good life across three generations of women in a close-knit family. But it is Swiv’s exasperating, wise and irrepressible Grandma who is at the heart of this novel: someone who knows intimately what it costs to survive in this world, yet has found a way—painfully, joyously, ferociously—to love and fight to the end, on her own terms.
more
امروز صبح مادربزرگ به من گفت دوران نوواقع‌گرایی‌مان شروع شده است. بشقاب سیب‌زمینی‌سرخ‌کرده و سس گوجه‌فرنگی را کوبید روی میز و گفت «تفریح و خوشی!» گفت زیر چشم‌هایم دو تا هلال کبود افتاده است. گفت باید بیشتر بخوابم. مشکل چیست، سوئیو؟ خواب بد می‌بینی؟ مادربزرگ دارد به گورد نامه می‌نویسد، چون این تکلیفی بود که دیروز در جلسه‌ی تحریریه‌مان به او و مامان دادم. او هم به من تکلیف می‌دهد. هر دو باهم سردبیر هستیم. مشاور خانواده‌ گفته بود باید نامه بنویسیم، اما مامان می‌گوید اگر بنا باشد همه‌ی وقتمان را برای نوشتن نامه به آدم‌هایی که دیگر نیستند صرف کنیم، دیگر پولی برای رفتن پیش مشاور نمی‌ماند. مادربزرگ می‌گوید به گمانش این کار مفید است. می‌گوید ما هم می‌توانیم مثل خبرنگارها باشیم و میز خبر خودمان را داشته باشیم. می‌گوید وقتی نامه را شروع می‌کنی یک‌جور است و وقتی تمام می‌شود چیز دیگری از آب درمی‌آید، اما مامان چشمش از این کار آب نمی‌خورد و به نامه‌ها چندان اعتمادی ندارد، همان‌طور که به عکس‌ها. از عکس متنفر است. دوست ندارم در یک لحظه از زمان منجمد شوم! مادربزرگ می‌گوید فقط تکه‌ها واقعی هستند. پرسیدم تکه‌های چی؟ جواب داد دقیقاً! پرسید دیشب چه خوابی دیدم. گفتم خواب دیدم باید با استفاده از کلمه‌های «یک» و «آبی» نامه‌ی خداحافظی بنویسم. گفت نه اوبا! این تکلیف امروزت خواهد بود، سوئیوچِن! مادربزرگ یک زبان رمزی دارد. حتی نپرسید نامه برای کیست. از خیر این‌جور جزئیات می‌گذرد، چون هر لحظه ممکن است اجلش سر برسد و نمی‌خواهد وقتش را با جزئیات هدر بدهد. پرسیدم اگر خواب می‌دیدم بدون لباس بیرون خانه مانده‌ام چطور؟ آن‌وقت تکلیفم همان می‌شد؟ مادربزرگ گفت نه یونگاس! این اتفاق بارها برای من افتاده است. مادربزرگ دوست دارد درباره‌ی بدن حرف بزند. همه‌چیزش را دوست دارد. پرسیدم چطور می‌شود بارها اتفاق افتاده باشد. گفت خب، زندگی است دیگر، پیش می‌آید، اما هرچه هم بشود آدم باید خودش را دوست داشته باشد. گفتم زندگی که این نیست، مدام بی‌لباس پشت در ماندن. مادربزرگ گفت تفریح و خوشی! و خنده‌کنان به شمردن قرص‌هایش ادامه داد.
more