منسی ( فراموش شده ) الفارسية 1399
Mansī ( farāmūsh shudah )
31٫13 $
مشاركة
Wishlist
A Persian novel.
more
رمان فارسی. در بخشی از کتاب می خوانیم؛ ذهنش به جایی قد نکشید. بیخیال کشف مطهره شد و با سرعت خیابانها را پشت سر هم طی میکرد. قرار بود آن روز را در گلخانه به امورات آنجا رسیدگی کند که با تماس تلفنی بهنوش و اینکه حال جواهر خراب است کارش را نصفه و نیمه ول کرد و به تهران برگشت. در راه تماسی با سیامک گرفت و از حال کودک او جویا شد و تاکید کرد که اگر پول احتیاج دارد از او مخفی نکند و مسئلهی حال بد جواهر را توضیح داد و پایش را هم روی گاز گذاشت تا سریعتر به همسرش برسد. گریههای بهنوش از پشت موبایل گویای بدحالی جواهر خانم بود. یک آن به ذهنش رسید اگر جواهر از دست برود چه؟ حتی فکر کردن درمورد این موضوع هم ویران کننده بود چه برسد به واقعیت!
more