آن شب بارانی الفارسية 1381
An shab-i barani
9٫05 £
مشاركة
Wishlist
Fiction,
In a little garden Sara and her parents were not alone. Sara watered the flowers, her mother feed birds and hens. They do not wanted to go other place. Just a little cock had told Sara that it wanted to jump to the other side of the wall to see the street.
more
داستان،
در آن باغ كوچك سارا و مادر و پدرش تنها نبودند. سارا هر روز به گلها آب مي داد و مادرش براي پرنده ها، مرغها و خروسها دانه مي ريخت. فقط يك خروس كوچك بود كه به سارا گفته بود كه دوست دارد آن طرف ديوار باغ به كوچه بپرد و ببيند كه چه خبر است.
more
