Yak rūz sar-i furṣat: Persiska (Farsi) 1398
یک روز سر فرصت
121 SEK
Dela
Wishlist
A Persian novel.
more
رمان فارسی.
پیش از شروع متن داستان، این جمله از توماس کارلایل فیلسوف انگلیسی، ابتدای کتاب درج شده است: کار اصلی ما این نیست که ببینیم آن دورها چه چیز مبهمی به چشم ما می خورد، بلکه وظیفه داریم ببینیم آنچه واضح و در دسترس ماست چیست.
قسمتی از متن کتاب:
همه بی هدف دور خود می چرخیدند. چه دلهره ای سراسر خانه ایوانف را فرا گرفته بود. خودش برای اینکه تردیدی ایجاد نکند، طبق معمول هر روز به کافه رفت. باید می رفت سری می زد. فهمید که کافه را هم به هم ریخته اند. به شاگردش گفت که مدتی مجبور است کافه را تعطیل کند تا سر و سامانی به آن بدهد. باید عادی رفتار می کرد و جواب کنجکاوی دیگران را می داد. هیچ کس نباید متوجه رفتنش می شد. به همه می گوید حالا که سربازها کافه را به هم ریخته اند، بهتر می بیند که کمی به در و دیوارش رسیدگی کند. روی یک مقوا می نویسد به علت برخی تعمیرات به مدت یک ماه کافه تعطیل است و به دیوار می آویزد. هرچه به دور و بر نگاه می کند، جز دوربین عکاسی چیزی کم نشده است. نظمی نسبی به کافه می دهد ولی برای به خانه رفتن عجله نمی کند. نمی خواهد ذره ای از روال عادی زندگی اش عدول کند. طبق معمول همیشه تا ساعت یازده شب در کافه می ماند و در را باز می گذارد. از تک و توک مشتریان پذیرایی می کند. بعد پشت درها را میگذارد و چراغ ها را خاموش می کند و کافه را می بندد.
more