Dīdār bā Aflāṭūn dar kāfah Vīyunā: Persiska (Farsi) 1397
دیدار با افلاطون در کافه ویونا
249 SEK
Dela
Wishlist
Persian short stories
more
مجموعه داستان.
«یکی بود یکی نبود... و آخر سر آن کلاغی که به خانه اش نمی رسید. و من دخترکی بودم که اول و آخر قصه ها از نبودن و نرسیدن می شنید و خواب های آشفته می دید و صدای بمب و موشک فراموشش نمی شد. مادرم آن قدر قصه دختر پادشاه و پسر پادشاه برایم گفته بود که نمی فهمیدم مرز قصه ها و غصه ها کجاست. پس پناهنده سرزمین امن کلمات شدم تا یادم برود زمین سرد است و آدمی سنگ. هنوز هم بزرگ نمی شوم انگار. توی کلمه ها شناور می شوم مثل قاصدکی کنار باغچه ها.»
more