OBS! Letar du efter en beställning lagd före 2025-09-29, 16:00? [klicka här]
fredag - 2025 03 oktober
{"Id":0,"Name":null,"Mobile":null,"Email":null,"Token":null,"Type":0,"ReferencerId":null,"VatConfirm":false,"PublicToken":null,"Culture":"sv-se","Currency":"gbp","CurrencySign":"£","CountryIsoCode":"us","HasSubset":false,"Discount":0.0,"IsProfileComplete":false,"HasCredit":false,"LastActivity":"0001-01-01T00:00:00"}
login
Logga in
shopping cart 0
Kundvagn

Kundvagn

Menu

Produktinformation
ISBN: 9789188653147
Åldersgrupp: Vuxen
Sidor: 199
Vikt: 260 g
Produktmått: 14 x 21 x 0 , 5 cm
Bokomslag: Pocketbok

Inqilāb-i Mīnā: Persiska (Farsi) 2022

انقلاب مینا

Författare: Mihrnūsh Mazāriʻī
Betyg:
14,36 £
I lager (1-2 Dagar)
Önskelista
Wishlist
Produktinformation
ISBN: 9789188653147
Åldersgrupp: Vuxen
Sidor: 199
Vikt: 260 g
Produktmått: 14 x 21 x 0 , 5 cm
Bokomslag: Pocketbok
رمان «انقلاب مينا» نوشته مهرنوش مزارعي در ٢٥٤ صفحه توسط نشر باران در سوئد منتشر شده است. «انقلاب مينا»، نخست به زبان انگليسي در آمريكا منتشر شد و حالا نسخه فارسي آن توسط نشر باران روانه بازار کتاب اروپا و آمریکا شده است. اين کتاب، داستان زندگی پرتلاطم دختری است درگير تحولات سياسی و شخصی؛ رمانی است درباره رشد، مبارزه با سنت و هنجارهای اجتماعی. در صفحه 222 این رمان آمده است: «نور فلورسنت تابلو هتل مگنی‌فیکو از بیرون چشمک می‌زد. مینا ملافه را پیچید دور بدنش و رفت کنار پنجره. خیابان هنوز شلوغ بود اما ماریاچی‌‌ها رفته بودند. به ساعت نگاه کرد. دو بعد از نیمه‌شب. مایکل به روی شکم خوابیده بود و به آرامی نفس می‌کشید.
more
رمان «انقلاب مينا» نوشته مهرنوش مزارعي در ٢٥٤ صفحه توسط نشر باران در سوئد منتشر شده است. «انقلاب مينا»، نخست به زبان انگليسي در آمريكا منتشر شد و حالا نسخه فارسي آن توسط نشر باران روانه بازار کتاب اروپا و آمریکا شده است. اين کتاب، داستان زندگی پرتلاطم دختری است درگير تحولات سياسی و شخصی؛ رمانی است درباره رشد، مبارزه با سنت و هنجارهای اجتماعی. در صفحه 222 این رمان آمده است: «نور فلورسنت تابلو هتل مگنی‌فیکو از بیرون چشمک می‌زد. مینا ملافه را پیچید دور بدنش و رفت کنار پنجره. خیابان هنوز شلوغ بود اما ماریاچی‌‌ها رفته بودند. به ساعت نگاه کرد. دو بعد از نیمه‌شب. مایکل به روی شکم خوابیده بود و به آرامی نفس می‌کشید.
more