OBS! Letar du efter en beställning lagd före 2025-09-29, 16:00? [klicka här]
fredag - 2025 03 oktober
{"Id":0,"Name":null,"Mobile":null,"Email":null,"Token":null,"Type":0,"ReferencerId":null,"VatConfirm":false,"PublicToken":null,"Culture":"sv-se","Currency":"gbp","CurrencySign":"£","CountryIsoCode":"us","HasSubset":false,"Discount":0.0,"IsProfileComplete":false,"HasCredit":false,"LastActivity":"0001-01-01T00:00:00"}
login
Logga in
shopping cart 0
Kundvagn

Kundvagn

Menu

Produktinformation
ISBN: 9786003671850
Förlag: Nimazh
Åldersgrupp: Vuxen
Sidor: 168
Vikt: 200 g
Produktmått: 14 x 21 x 1 , 18 cm
Bokomslag: Pocketbok

Zakhm-i shīr: Persiska (Farsi) 1399

زخم شیر

Upplaga: 5
Författare: Ṣamad Ṭāhirī
Betyg:
11,90 £
4-6 Veckor
Önskelista
Wishlist
Produktinformation
ISBN: 9786003671850
Förlag: Nimazh
Åldersgrupp: Vuxen
Sidor: 168
Vikt: 200 g
Produktmått: 14 x 21 x 1 , 18 cm
Bokomslag: Pocketbok
A collection of 11 Persian short stories.
more
مجموعه داستان. شایستهٔ تقدیر در یازدهمین دورهٔ جایزهٔ ادبی جلال آل‌احمد برای مجموعه داستان زخم شیر. برگزیدهٔ بخش داستان کوتاه دومین دورهٔ جایزهٔ احمد محمود برای داستان زخم شیر. کتاب زخم شیر مجموعه داستانی مشتمل بر ۱۱ داستان کوتاه است، فضای این داستان‌های پرحادثه با شخصیت‌پردازی منحصربه‌فرد عمدتاً جنوب کشور است. عناوین داستان‌های این مجموعه به‌شرح زیر است: مردی که کبوترهای باغی را با سنگ می‌ کشت. موش‌ خرما. خروس. مهمانی. در دام مانده مرغی. سفر سوم. زخم شیر. نی‌ زن. نام آن پرنده چه بود. چیز و فلان و بهمان و اینا. سگ ولگرد. قسمتی از کتاب: « از بس توی این سه ماه‌ و نیم ماست و پنیر و فرنی خورده بودیم، دیگر رنگ و بوی شیر هم حالم را بد می‌ کرد. ۳۰، ۴۰ روز اول، همسایه‌ها یکی‌ یکی بار و بندیلشان را جمع می‌ کردند و فلنگ را می‌ بستند. برنج و مرغ و ماهی و چیزهای دیگری را که نمی‌ توانستند ببرند به ما می‌ دادند. برق قطع شده بود و یخچال‌ ها تعطیل. هر روز ناهار و شام پلو و مرغ داشتیم و ماهی و قلیه. بعد کم‌کم بادمجان جای مرغ را گرفت. مرغ و اردک زنده هم ته کشید. ماهی نمک‌ سود هم خداحافظی کرد و رفت و جایش را به فرنی داد. همه کپسول‌های گاز پر و نیمه‌ پر همسایه‌ ها هم به ما رسیده بود که من و یدول برده بودیمشان پشت‌ بام. ردیف چیده بودیم تا اگر بمباران شد یا ترکشی به یک کدامشان گرفت، توی صورتمان نترکد…»
more