OBS! Letar du efter en beställning lagd före 2025-09-29, 16:00? [klicka här]
lördag - 2025 04 oktober
{"Id":0,"Name":null,"Mobile":null,"Email":null,"Token":null,"Type":0,"ReferencerId":null,"VatConfirm":false,"PublicToken":null,"Culture":"sv-se","Currency":"gbp","CurrencySign":"£","CountryIsoCode":"us","HasSubset":false,"Discount":0.0,"IsProfileComplete":false,"HasCredit":false,"LastActivity":"0001-01-01T00:00:00"}
login
Logga in
shopping cart 0
Kundvagn

Kundvagn

Menu

Produktinformation
ISBN: 9786003263376
Förlag: Afraz
Åldersgrupp: Vuxen
Sidor: 132
Vikt: 180 g
Produktmått: 14 x 21 x 0 , 92 cm
Bokomslag: Pocketbok

Jīrjīrakʹhā-yi bāgh-i Qavām al-Salṭanah: Persiska (Farsi) 1398

جيرجيرک های باغ قوام السلطنه

Betyg:
9,65 £
4-6 Veckor
Önskelista
Wishlist
Produktinformation
ISBN: 9786003263376
Förlag: Afraz
Åldersgrupp: Vuxen
Sidor: 132
Vikt: 180 g
Produktmått: 14 x 21 x 0 , 92 cm
Bokomslag: Pocketbok
A collection of 10 Persian short stories.
more
مجموعه داستان های فارسی. این مجموعه شامل ده داستان اجتماعی است که حول محور کودک آزاری، بیماری‌ های روانی، بچه دزدی، قتل، تصادف و ... می‌ چرخد. جغرافیای بیشتر داستان‌ ها تهران و محله شاهپور و سی تیر ( قوام‌ السلطنه سابق ) و درخونگاه که جزء محله‌ های قدیمی تهران محسوب می‌شود، است. در بین داستان‌ ها ماجرای تاریخی هم وجود دارد، برای مثال « ناریان » که اشاره‌ ای آزاد به مرگ عطار نیشابوری دارد با زبان و نثری تقریبا نزدیک به آن زمان در داستان آمده است. همچنین « باد سرخ جنوب » داستانی است مربوط به نویسنده جنوبی، کورش اسدی است که سال ۹۶ خودکشی کرد. غیر از وجه اصلی داستان‌ ها که قصه‌ گویی است، این مجموعه شاید تلنگری در زمینه‌ های خودداری از بیان گزارش‌ های نادرست اهالی در منطقه جرم به ماموران، مراقبت و آموزش کودکان در مقابل افراد بزهکار، حفظ اسرار شاهد‌ها توسط مامورین و پزشکی قانونی و اینکه چقدر می‌ تواند مهم باشد، به خواننده تلنگر می‌زند. قسمتی از متن کتاب: کارون به زیر پایش و پشت سرش نگاه کرد. تارهای عنکبوت درهم تنیده بود و روی لولای در زیرزمین به شکل ماسوره ای درهم پیچیده بود. الیاس یکبار بهش گفته بود، عنکبوت ها خاطرات را می بلعند و بعد آنرا بصورت تار تف می کنند بیرون. خوف برش داشت ترسید زیر پایش مثل خانه موسی فرو ریزد. از چاه ها می ترسید و از این چاه بیشتر از همه. وقتی سر و صدا از آن بلند می شد و جنیان عروسی می گرفتند و الیاس لام تا کام لال می شد و صم بکم می نشست می ترسید. می ترسید سقوط کند توی جن خانه، در درون خودش در خلاء بی نهایت.
more