Sārāsām ( 2 ) Sārāsām va Dukhtar ʻAmū Parī: Persiska (Farsi) 1387

سارا و خواهرش، منتظر مهمان‌ هايی از شيراز هستند. با رسيدن عمو و خانواده‌اش، دو دختر با شادمانی به سمت دخترعمو پری می روند تا او را برای بازی با خود همراه كنند. اما پری از آن‌ها كناره گرفته و نزد مادرش می ماند. برادر پری، پويا، به آن‌ها گوشزد می كند كه حال خواهرش مدتی است كه خوب نيست، اما سارا تصور می كند پری فقط قصد بی اعتنايی به آن ها را دارد و سعی می كند به شيوه‌ های مختلف، سر به سر او گذاشته و به نوعی از وی انتقام بگيرد. روزی كه برای گردش و تفريح، هر دو خانواده به جنگلی اطراف شهر رفته‌ بودند، سارا با ترفندی پری را به داخل جنگل كشيده و او را به سختی می ترساند. پری بر روی زمين افتاده و بيهوش می شود. دختر بيمار را با عجله به بيمارستان می رسانند و تنها همين موقع است كه سارا درمی يابد دخترعمويش به بيماری شديد قلبی مبتلا است و اين كار او شوك خطرناكی به وی وارد كرده است. پری سه روز در بيهوشی باقی ماند و سارا كه از كرده ی خود به شدت پشيمان است برای سلامتی او از ته دل دعا می كند و به خود قول می دهد كه ديگر با كسی از اين شوخی ها نكند. سرانجام پری به هوش می آيد و دخترعمويش را به خاطر اشتباهش می بخشد.