Vasvasih,hā-yi ābī: Persiska (Farsi) 2011

از پشت جلد: رمان، سرگذشت مهندس سحرانگیز وفایی است از زبان خودش؛ از کودکی در مازندران تا چهل سالگی در اروپا. سحری دخترکی ٥-٦ ساله، ملوس با موهای طلایی، از خانواده ای مرفه که چند بار مورد آزار جنسی قرار می گیرد و جرات بروز آن را نمی یابد. تاثیرات این حادثه بدون اینکه خود بداند، سایه ی سنگینی بر زندگی او می افکند. سحری خواننده را به زندگی خصوصی خود راه می دهد و بی پرده رازهایی را آشکار می کند که شاید در هر کسی نهفته باشد. سحری خیلی زود به میل جنسی خود پی می برد، اما همواره ترسی که در ضمیرش نهفته است به او نهیب می زند تا که خود را گم می کند و به روابط ناخواسته تن می دهد. از زنان و مردان زندگی او داوود، یار زمان کودکی اش و عشق دوران نوجوانی اش می توانست یاور او باشد. اما او به دلایل سیاسی و خانوادگی نمی تواند در دوران بحرانی سحری حضوری پررنگ داشته باشد. با سحری به خانواده های اشرافی سر می زنیم و در جشن ها و سوگواری های آنان شرکت می کنیم و به انقلاب نزدیک می شویم؛ با زندگی چند خانواده در شهرهای شمالی و مرکزی ایران، در دهه های ٣٠ تا ٦٠ آشنا می شویم. "وسوسه های آبی" داستان شورِ زندگیِ فردی در تقابل با حوادث و سنت های حاکم بر جامعه است.