«جان بی تلاطم سونیکا که در پیله هزارلایه کتاب های خوانده شده پیچانده شده بود، با لالایی پرغریو و مه آلود اساطیر یونان، آواهای سکرآورو تند ...
«جان بی تلاطم سونیکا که در پیله هزارلایه کتاب های خوانده شده پیچانده شده بود، با لالایی پرغریو و مه آلود اساطیر یونان، آواهای سکرآورو تند فلوت سده های میانه و اندوه مبهم و سبک سرانه ایپسن، ملالت های پرجزئیات بالزاک، موسیقی علوی دانته ، آواز آژیرمانند آواهای نافذ ریلکه و نووالیس به خواب رفته و با نا امیدی اخلاق گرایانه نام آوران روس، که قلب آسمان را نشانه می رود، اغوا شده بود. جان آرام سونیچكا نتوانست لحظۀ بزرگ زندگی اش را دریابد. در آن هنگام تنها دغدغه ذهنی اش این بود که مبادا با تحویل دادن هر کتاب به خواننده در سالن مطالعه، خطر بزرگی کرده باشد...»
-بریده ای از داستان
رمان کوتاه سونیچکا، درباره زنی شیفته کتاب است که ادبیات کلاسیک جهان تمام جنبه های دوران جوانی اش را احاطه کرده و با همذات پنداری با شخصیت های کتاب هایی که خوانده است ، روزگار سخت زندگی در اتحاد جماهیر شوروی پس از جنگ جهانی دوم را تجربه می کند. جذاب نبود او به چشم مردان و همچنین مشکلات روزمره زندگی اش باعث می شود زن به دنیای خیالی کتاب ها پناه ببرد؛ و روزها می گذرد تا اینکه روزی در کتاب فروشی با روشنفکری به نام رابرت ویکتوژویچ آشنا می شود و این آشنایی زندگی جدیدی برای او رقم می زند.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.