Note! Looking for an order placed before 2025-09-20, 16:00? [Click Here]
جمعه - 11 مهر 1404
{"Id":0,"Name":null,"Mobile":null,"Email":null,"Token":null,"Type":0,"ReferencerId":null,"VatConfirm":false,"PublicToken":null,"Culture":"fa-ir","Currency":"sek","CurrencySign":"SEK","CountryIsoCode":"us","HasSubset":false,"Discount":0.0,"IsProfileComplete":false,"HasCredit":false,"LastActivity":"0001-01-01T00:00:00"}
login
ورود
shopping cart 0
سبد خرید

سبد خرید

Menu

اطلاعات محصول
عنوان اصلی: لعبتکان
شابک: 9786000355463
ناشر: Surih-yi Mihr
گروه سنی: بزرگسال
صفحات: 924
وزن: 644 g
ابعاد: 14 x 21 x 8٫4 cm
جلد کتاب: شومیز

لعبتکان فارسی 1404

Lu'batakān

نویسنده: Mihrdād Ṣadqī
امتیاز:
82 SEK
4 تا 6 هفته
لیست علاقه‌مندی‌ها
Wishlist
اطلاعات محصول
عنوان اصلی: لعبتکان
شابک: 9786000355463
ناشر: Surih-yi Mihr
گروه سنی: بزرگسال
صفحات: 924
وزن: 644 g
ابعاد: 14 x 21 x 8٫4 cm
جلد کتاب: شومیز
A novel by Mehrdad Sedghi.
more
«مهرداد صادقی» خالق مجموعه «آب‌نبات‌ها» این‌بار داستانی فانتزی و معمایی برای مخاطبانش به ارمغان آورده است. این نویسنده در رمان تازه‌اش با عنوان «لُعبَتَکان» که به همت انتشارات سوره مهر عرضه شده است، مرزی جدید ترسیم کرده و به جهان اسطوره قدم گذاشته است، اثری که در شاهنامه و فرهنگ ایرانی ریشه دارد. مهرداد صدقی نویسنده‌ای است که طی سال‌های گذشته با خلق مجموعه داستان‌های آب‌نبات‌ها (آب‌نبات هلدار، آب‌نبات نارگیلی، آب‌نبات لیمویی، آب‌نبات دارچینی) طنزی خاص و با نگاهی متفاوت در روایت را عرضه و جای خودش را در میان مخاطبان ادبیات ایران باز کرده است. اما این بار، او از مسیری تازه قدم در راهی متفاوت گذاشته؛ مسیری که در آن خیال، رمز، اسطوره و تاریخ درهم تنیده‌اند. این کتاب در اختتامیه چهارمین جایزه ملی داستان حماسی که در جوار آرامگاه فردوسی در مهر ماه سال ۱۴۰۳ برپا شده بود، علاوه بر نشان جایزه ملی و لوح تقدیر، رتبه سوم بخش رمان را به خود اختصاص داد. در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «کاروانی در بیابان به کاروانسرا می‌رسند. کاروان‌سالار احساس می‌کند کسانی قرار است به آنها حمله کنند. حکیمی در میان مسافران حضور دارد که انگشتری پر رمز و راز و کتابی نیمه‌تمام به همراه دارد و آنها را باید به کسانی برساند. انگشتر و کتاب را لعبتک‌بازی پیش از سفر به حکیم داده و از او خواسته تا صاحب نهایی آنها را نیافته، مبادا انگشتر را در دست خویش کند. شب‌هنگام، حکیم ناخواسته انگشتر را در دست خویش می‌کند. راهزنان حمله می‌کنند و طوفانی در می‌گیرد. سالها بعد گروهی دانشجو برای بازدید عازم همان کاروانسرا هستند. کاروانسرا در حال مرمت است. کارگری به طور اتفاقی انگشتر را می‌یابد و…»
more