چنگیز خان؛ نه رویا فارسی 1402
Changīz Khān; Nuh Rawyā
148 SEK
اشتراکگذاری
Wishlist
عنوان اصلی:
Die neun Träume des Dschingis Khan
شابک:
9786004904537
مترجم:
Muḥammad Himmatī
ناشر:
Farhang-i Nashr-i Naw
گروه سنی:
بزرگسال
صفحات:
238
وزن:
200 g
ابعاد:
14 x 21 x 2٫2 cm
جلد کتاب:
شومیز
Nine: the sacred number of nomads. – In this extraordinary historical-psychological novel, Galsan Tschinag recounts the life of Genghis Khan with archaic linguistic power: In nine day and night dreams, the dying world ruler reflects on his successes and his defeats, on his hopes and his fears. Genghis Khan has long since become a myth; in Mongolia, the "ocean-like Khan" is still worshipped almost as a god. He died in 1227, not at the hands of an enemy, but – shamefully for a cavalry prince – after a fall from his horse. He, carried by his servants to the final battle, sinks into fevered dreams of war, betrayal, and murder – images bathed in deep red. His gaze turns inward, for "even the thousand-year-old oak must one day cease its endless and senseless growth into uncertainty." Memories of his childhood are awakened, of his followers, of his wives, and of the love he felt: a world ruler at the end of his life, driven by hallucinations, ready to confess but not sentimental, relentless even towards himself: "Every drop of blood that flowed over the edge of the ladle, every handful of ash that flew over the edge of the shovel, every armful of flesh and bone that slipped over the edge of the trough—every suffering inflicted on others must have lain in my path, waiting for the hour of retribution..."
more
«چنگیزخان؛ نه رویا» نوشتهی گلزان چیانگ، کتابی در دستهی ادبیات داستانی است و درباره نه شب آخر زندگی چنگیزخان در بستر مرگ است. «چنگیزخان؛ نه رویا» دربارهی زندگی چنگیزخان در آن نه شب پیش از مرگ است که او با کابوسها و خاطرات خود روبهرو بوده و با آنها تا زمانی که از دنیا برود، دستوپنجه نرم کرده. در این کتاب که به ترجمهی محمد همتی به فارسی برگردانده شده، نویسنده نشان میدهد که تموچین چگونه تبدیل به چنگیزخان شد. چیناگ در نوشتن اینرمان متاثر از تاریخ سری مغولها بوده است. کتاب «چنگیزخان؛ نه رویا» رمانی تاریخی و روانشناختی برای قضاوت نیت و تصمیماتی است که چنگیزخان در زندگی گرفته است.
در بخشی از متن داستان آمده : «او، چنگیزخان، در کوه و دشت، از میان رودها و بیشهزارها، بر کجاوهای حمل میشد. شبها در بستر خواب، به راهها و مسیرهایی فکر میکرد که دههاهزار سوار باید از آنها میگذشتند. روزها، نشسته بر زین اسب، درحالیکه از جلو هدایت میشد و از پشت سر و طرفین حمایت میشد که بر زمین نیفتد، نبردی را فرماندهی میکرد و چپ و راست فرمان میداد که چهکسی کجا باید چه کند و دههها و صدهها و هزارهها را درست مثل سربازها و فیلها و اسبهای شطرنج حرکت میداد.
او به همین روش یکی پس از دیگری در نبردها پیروز میشد. از ته قلبش راضی بود، اما دریافت که در گوشهای از آن هم اندکی نومید و منزجر است، چون با دشمنانی ضعیف سروکار داشت. در دل اعتراف کرد که چهار پهلوانش میتوانستهاند، تنها با تومانهایشان به نبرد ادامه دهند و اگر کمی بخت هم یارشان بود، وظایفشان را به خوبی ایفا کنند. اما از برداشتن این قدم که شاید برخی آن را دیوانگی میدانستند و به حساب خیرهسری دوران پیری گذاشته بودند، پشیمان نبود. گرچه این را هم میدانست که هرکس در عمرش فقط یکبار مجاز به چنین جسارتهایی است. او این جسارت را به خرج داده بود و به نفعش تمام شده بود.»
more