Note! Looking for an order placed before 2025-09-20, 16:00? [Click Here]
جمعه - 11 مهر 1404
{"Id":0,"Name":null,"Mobile":null,"Email":null,"Token":null,"Type":0,"ReferencerId":null,"VatConfirm":false,"PublicToken":null,"Culture":"fa-ir","Currency":"sek","CurrencySign":"SEK","CountryIsoCode":"us","HasSubset":false,"Discount":0.0,"IsProfileComplete":false,"HasCredit":false,"LastActivity":"0001-01-01T00:00:00"}
login
ورود
shopping cart 0
سبد خرید

سبد خرید

Menu

اطلاعات محصول
عنوان اصلی: Отец Сергий
شابک: 9786229015278
مترجم: Mahnaz Sadri
گروه سنی: بزرگسال
صفحات: 118
وزن: 82 g
ابعاد: 11 x 20 x 1٫1 cm
جلد کتاب: شومیز

پدر سرگی فارسی 1403

Pidar Sirgay

نویسنده: Lev Nikolaevich Tolstoi
امتیاز:
136 SEK
4 تا 6 هفته
لیست علاقه‌مندی‌ها
Wishlist
اطلاعات محصول
عنوان اصلی: Отец Сергий
شابک: 9786229015278
مترجم: Mahnaz Sadri
گروه سنی: بزرگسال
صفحات: 118
وزن: 82 g
ابعاد: 11 x 20 x 1٫1 cm
جلد کتاب: شومیز
"Father Sergius" (Russian: Отец Сергий, translit. Otets Sergiy) is a story written by Leo Tolstoy between 1890 and 1898 and first published (posthumously) in 1911. For some weeks Father Sergius had been living with one persistent thought: whether he was right in accepting the position in which he had not so much placed himself as been placed by the Archimandrite and the Abbot. That position had begun after the recovery of the fourteen-year-old boy. From that time, with each month, week, and day that passed, Sergius felt his own inner life wasting away and being replaced by external life.
more
داستان از کودکی و جوانی شاهزاده استپان کساتسکی آغاز می شود. مرد جوان برای چیزهای بزرگ مقدر است. او در آستانه عروسی خود فهمید که نامزد خود کنت مری کروتکووا با تزار نیکلاس اول محبوبش رابطه برقرار کرده است. سالها تواضع و تردید دنبال می شود. با وجود دور شدن از جهان ، او هنوز به خاطر این که زندگی او را به طرز چشمگیری تغییر داده است ، به یاد می آوریم. یک شب زمستانی ، گروهی از شادیکاران تصمیم به دیدار وی می گیرند و یکی از آنها ، زن مطلقه به نام ماکووکینا ، شب را در سلول خود می گذراند ، با این هدف که او را اغوا کند. پدر سرگیوس کشف می کند که هنوز ضعیف است و برای محافظت از خود ، انگشت خود را بریده است. ماکووکینا از این عمل حیرت زده می شود و صبح روز بعد ، عهد می کند که زندگی خود را تغییر دهد. یک سال بعد او به یک صومعه پیوست..
more