Note! Looking for an order placed before 2025-09-20, 16:00? [Click Here]
شنبه - 12 مهر 1404
{"Id":0,"Name":null,"Mobile":null,"Email":null,"Token":null,"Type":0,"ReferencerId":null,"VatConfirm":false,"PublicToken":null,"Culture":"fa-ir","Currency":"sek","CurrencySign":"SEK","CountryIsoCode":"us","HasSubset":false,"Discount":0.0,"IsProfileComplete":false,"HasCredit":false,"LastActivity":"0001-01-01T00:00:00"}
login
ورود
shopping cart 0
سبد خرید

سبد خرید

Menu

اطلاعات محصول
شابک: 9781471051142
گروه سنی: بزرگسال
صفحات: 161
وزن: 234 g
ابعاد: 14 x 21 cm
جلد کتاب: شومیز

میل پرچم فارسی 2022

Mayl-i parcham

نویسنده: Ḥisān Tāhirī
امتیاز:
118 SEK
موجود - 1 تا 2 روز
لیست علاقه‌مندی‌ها
Wishlist
اطلاعات محصول
شابک: 9781471051142
گروه سنی: بزرگسال
صفحات: 161
وزن: 234 g
ابعاد: 14 x 21 cm
جلد کتاب: شومیز
پس از تنهایی، تنهایی است، پس از تاریکی، تاریکی و آنچه بر فراز آن میله‌ی عمود به اهتزاز درمی‌آید قلب خاموش من است. جنگی نیست، صلحی نیست، ما چوب‌کبریت‌هایی مسلح با کلاه‌خود، به صف ایستاده‌ایم؛ فرمان آتش که برسد دود می‌شویم و یک قوطی دیگر به زباله‌دانی می‌افتد. همین! ما سایه نداریم، صدا نداریم، استخوانمان را فروخته‌اند و خورشید از زیرپوست ما را می‌سوزاند. چگونه نفس بکشم تا بدانی از پیش مرده‌ام و زندگی دری است که به میدان مین، به اسلحه‌خانه‌ی گردان، به رزم شبانه باز می‌شود. آدمک‌هایی که ماییم و ریسمان‌ها که در دست عروسک‌گردان‌هاست. کشته می‌شوم برای صلح، می‌کشم برای صلح، جنگ‌وصلح که هر دو هستی خود را بر نیستی من بنا کرده‌اند. من از سوراخ‌های ماه تماشایی‌ترم، از آبله‌ی گونه‌های روشنش؛ زیرا ما فراموش‌شدگانِ همواره، به ماه خیره‌ایم، به سوراخ‌هایی که آرزو می‌کنیم کاش گورستانمان باشد، گورستان ما، ما آدم‌های اضافی ... ما سربازها ... سربازهای پادگان‌های بی‌هویت، ما سربازهای ازدست‌رفته. نه! پوتین هیچ سربازی گلدان نیست، لوله‌ی هیچ تفنگی گل نمی‌پذیرد، هجده‌سالگی ابتدای قلبم بود، عشقی که داشت ریشه می‌گرفت تا درخت گردویی را در پاهام برویاند. اکنون سیم‌های خاردار، نوار قلب من است و جهان از شاهرگ من می‌گذرد، مرز و بومی که در آغوش کوچکم نگه‌داشته‌ام. اینک من روح سربازانی هستم که در ملال پادگان‌، در برف و آفتاب، قلۀ تحقیر و رنج را به دوش کشیدند و ندانستند، هرگز ندانستند این اجباری جانکاه، این تکلیف خردکننده، واضح‌ترین تصویر زندگی در آینه است که هیچ چهره‌ای، هیچ صورتی، هیچ معنایی ندارد.
more
پس از تنهایی، تنهایی است، پس از تاریکی، تاریکی و آنچه بر فراز آن میله‌ی عمود به اهتزاز درمی‌آید قلب خاموش من است. جنگی نیست، صلحی نیست، ما چوب‌کبریت‌هایی مسلح با کلاه‌خود، به صف ایستاده‌ایم؛ فرمان آتش که برسد دود می‌شویم و یک قوطی دیگر به زباله‌دانی می‌افتد. همین! ما سایه نداریم، صدا نداریم، استخوانمان را فروخته‌اند و خورشید از زیرپوست ما را می‌سوزاند. چگونه نفس بکشم تا بدانی از پیش مرده‌ام و زندگی دری است که به میدان مین، به اسلحه‌خانه‌ی گردان، به رزم شبانه باز می‌شود. آدمک‌هایی که ماییم و ریسمان‌ها که در دست عروسک‌گردان‌هاست. کشته می‌شوم برای صلح، می‌کشم برای صلح، جنگ‌وصلح که هر دو هستی خود را بر نیستی من بنا کرده‌اند. من از سوراخ‌های ماه تماشایی‌ترم، از آبله‌ی گونه‌های روشنش؛ زیرا ما فراموش‌شدگانِ همواره، به ماه خیره‌ایم، به سوراخ‌هایی که آرزو می‌کنیم کاش گورستانمان باشد، گورستان ما، ما آدم‌های اضافی ... ما سربازها ... سربازهای پادگان‌های بی‌هویت، ما سربازهای ازدست‌رفته. نه! پوتین هیچ سربازی گلدان نیست، لوله‌ی هیچ تفنگی گل نمی‌پذیرد، هجده‌سالگی ابتدای قلبم بود، عشقی که داشت ریشه می‌گرفت تا درخت گردویی را در پاهام برویاند. اکنون سیم‌های خاردار، نوار قلب من است و جهان از شاهرگ من می‌گذرد، مرز و بومی که در آغوش کوچکم نگه‌داشته‌ام. اینک من روح سربازانی هستم که در ملال پادگان‌، در برف و آفتاب، قلۀ تحقیر و رنج را به دوش کشیدند و ندانستند، هرگز ندانستند این اجباری جانکاه، این تکلیف خردکننده، واضح‌ترین تصویر زندگی در آینه است که هیچ چهره‌ای، هیچ صورتی، هیچ معنایی ندارد.
more