ابراهیم ادهم فارسی 1382

Ibrahim Adham

نویسنده: Mah Dukht Kashkuli

گروه سنی: کودکان دبستانی - 8 تا 12 سال

امتیاز:

113 SEK

4 تا 6 هفته

کاور کاغذی

113 SEK

انتخاب تعداد

اشتراک‌گذاری

لیست علاقه‌مندی‌ها

One night Ibrahim Adham had slept on his throne in the palace. Suddenly he heard a tumult. It was sound of fast steps on the roof of the palace. He asked himself: Who has dared to do such a thing at this time of night? He called through window of the palace: What do you do there? Some body answered: We are looking for the camels. Ibrahim asked: Camel on the roof of the palace? The man answered: Ibrahim you are a great sage and ruler of Khurasan, tell us who on the throne has seen God till now? Nobody saw Ibrahim since then...

شبي از شبها ابراهيم ادهم در سراي خود بر تخت خفته بود. ناگهان صداي هاي و هويي شنيد: صداي گام هاي تند بر بام كاخ بود. از خود پرسيد: اين موقع شب چه كسي زهره ي چنين كاري دارد؟ از روزن كاخ صدا زد: آن جا چكار داريد؟ كسي جواب داد: ما در جستجوي اشتران هستيم. ابراهيم پرسيد: اشتر بر بام قصر؟ مرد جواب داد: اي ابراهيم، تو كه عارفي بزرگ و فرمانرواي خراسان هستي، به ما بگو تاكنون چه كسي بر تخت جاه توانسته است در پي ديدن خدا باشد؟ از آن پس ابراهيم ادهم را كسي نديد...