Note! Looking for an order placed before 2025-09-20, 16:00? [Click Here]
جمعه - 11 مهر 1404
{"Id":0,"Name":null,"Mobile":null,"Email":null,"Token":null,"Type":0,"ReferencerId":null,"VatConfirm":false,"PublicToken":null,"Culture":"fa-ir","Currency":"gbp","CurrencySign":"£","CountryIsoCode":"us","HasSubset":false,"Discount":0.0,"IsProfileComplete":false,"HasCredit":false,"LastActivity":"0001-01-01T00:00:00"}
login
ورود
shopping cart 0
سبد خرید

سبد خرید

Menu

اطلاعات محصول
شابک: 9781445245546
گروه سنی: بزرگسال
صفحات: 251
وزن: 304 g
ابعاد: 14 x 21 cm
جلد کتاب: شومیز

پرواز کبوتر ممنوع فارسی 2024

Parvāz-i kabūtar mamnu'

نویسنده: Alī Abkbar Jānvand
امتیاز:
16٫53 £
7 تا 14 روز
لیست علاقه‌مندی‌ها
Wishlist
اطلاعات محصول
شابک: 9781445245546
گروه سنی: بزرگسال
صفحات: 251
وزن: 304 g
ابعاد: 14 x 21 cm
جلد کتاب: شومیز
رمان پست مدرن پرواز کبوتر ممنوع با تم ضد جنگ از نگاه و زاویه دید مشترک پنج راوی روایت می‌شود. امیر، افسانه. قاطر بارکش جبهه‌، ماموستا ایاز و خود نویسنده. امیر و که کارمند هلال احمر است و برای کارهای پشتیبانی و درمانی داوطلبانه به جبهه رفته بار اول مجروح می‌شود زمان بستری با خبرنگاری که افسانه باشد و برای مصاحبه با امیر به بیمارستان جنگی آمده آشنا می‌شود. این آشنایی و اتفاقات در مسیر جنگ موجب دوستی و نهایتا ازدواج امیر جانباز ویلچری و افسانه می‌شود. در کوران جنگ و پس از بهبودی امیر، واقعه‌‌ی حلبچه و کشتار شیمایی مردم حلبچه اتفاق می‌افتد‌. امیر با یک گروه نظامی با چند راس قاطر برای امداد رسانی از طریق کوهستان به حلبچه اعزام می‌شوند که در شب برفی اعزام یکی از قاطر‌ها به دره سقوط می‌کند. سورئال با امیر شروع به گفتگو می‌کند و فصلی از رمان از نگاه قاطر و اتفاقاتی که برای او رقم می‌خورد بازگو می‌شود. در مسیر شب عزیمت به حلبچه امیر با پیر خرمندی به نام ماموستا ایاز که با سرسختی برخلاف عموم مردم خانه‌ی خود در روستای خط مقدم ترک نکرده و در جنگ مانده، آشنا می‌شود. فصلی نیز ماموستا ایاز کورد که در عراق معلم بوده و بعد توسط صدام اخراج شده و حالا در منطقه‌ی جنگی زیر آتش جنگ زندگی می‌کند بیان می‌شود. بیست سال پس از جنگ امیر و افسانه که حالا زن و شوهر هستند، تصمیم می‌گیرند با ماشین ونی که افسانه برای ویلچر امیر طراحی کرده به حلبچه بروند و سر راه ماموستا ایاز را نیز پیدا می‌کنند و .... اسم کتاب از دیالوگ‌های شعری بین امیر و افسانه که شعری از شاملو می‌خوانند گرفته شده: به نوکردنِ ماه بر بام شدم با عقیق و سبزه و آینه. داسی سرد بر آسمان گذشت که پروازِ کبوتر ممنوع است. صنوبرها به نجوا چیزی گفتند و گزمِگان به هیاهو شمشیر در پرندگان نهادند. ماه برنیامد.
more
رمان پست مدرن پرواز کبوتر ممنوع با تم ضد جنگ از نگاه و زاویه دید مشترک پنج راوی روایت می‌شود. امیر، افسانه. قاطر بارکش جبهه‌، ماموستا ایاز و خود نویسنده. امیر و که کارمند هلال احمر است و برای کارهای پشتیبانی و درمانی داوطلبانه به جبهه رفته بار اول مجروح می‌شود زمان بستری با خبرنگاری که افسانه باشد و برای مصاحبه با امیر به بیمارستان جنگی آمده آشنا می‌شود. این آشنایی و اتفاقات در مسیر جنگ موجب دوستی و نهایتا ازدواج امیر جانباز ویلچری و افسانه می‌شود. در کوران جنگ و پس از بهبودی امیر، واقعه‌‌ی حلبچه و کشتار شیمایی مردم حلبچه اتفاق می‌افتد‌. امیر با یک گروه نظامی با چند راس قاطر برای امداد رسانی از طریق کوهستان به حلبچه اعزام می‌شوند که در شب برفی اعزام یکی از قاطر‌ها به دره سقوط می‌کند. سورئال با امیر شروع به گفتگو می‌کند و فصلی از رمان از نگاه قاطر و اتفاقاتی که برای او رقم می‌خورد بازگو می‌شود. در مسیر شب عزیمت به حلبچه امیر با پیر خرمندی به نام ماموستا ایاز که با سرسختی برخلاف عموم مردم خانه‌ی خود در روستای خط مقدم ترک نکرده و در جنگ مانده، آشنا می‌شود. فصلی نیز ماموستا ایاز کورد که در عراق معلم بوده و بعد توسط صدام اخراج شده و حالا در منطقه‌ی جنگی زیر آتش جنگ زندگی می‌کند بیان می‌شود. بیست سال پس از جنگ امیر و افسانه که حالا زن و شوهر هستند، تصمیم می‌گیرند با ماشین ونی که افسانه برای ویلچر امیر طراحی کرده به حلبچه بروند و سر راه ماموستا ایاز را نیز پیدا می‌کنند و .... اسم کتاب از دیالوگ‌های شعری بین امیر و افسانه که شعری از شاملو می‌خوانند گرفته شده: به نوکردنِ ماه بر بام شدم با عقیق و سبزه و آینه. داسی سرد بر آسمان گذشت که پروازِ کبوتر ممنوع است. صنوبرها به نجوا چیزی گفتند و گزمِگان به هیاهو شمشیر در پرندگان نهادند. ماه برنیامد.
more