419 فارسی 1400
419
18٫40 £
اشتراکگذاری
Wishlist
عنوان اصلی:
419
شابک:
9786004680882
مترجم:
Farhīd Milāk'pūr
ناشر:
Jumhuri
گروه سنی:
بزرگسال
صفحات:
448
وزن:
495 g
ابعاد:
14 x 21 x 5 cm
جلد کتاب:
شومیز
He would end all calls with "I love you". This is how he explained it: "The last thing you should hear before you go to sleep is the word love." Lara had taunted him about this: "Love, no... I have."
"I have?"
" I have. That's the last thing I hear. If you wanted to end it with love, you should reverse it."
And it became a joke between them. Whenever he called, the call from his father ended with: "I love you!"
It was something they had been saying to each other during the years Lara had been away from them, something she hadn't heard in a long time. Somewhere along the way, it was forgotten; But as they parted that day in the food court, he called her again, "Lara."
"Yes, Dad?"
"I love you!"
Why did his father do this?
more
او همه تماس ها را با «دوستت دارم» تمام می کرد. این طوری آن را توضیح می داد: «آخرین چیزی که قبل از به خواب رفتن باید بشنوی کلمه ی عشقه» لارا در این مورد به او طعنه زده بود: «عشق، نه... دارم.»
«دارم؟»
« دارم. آخرین چیزی که می شنوم دارمه. اگر می خواستین اون رو با عشق تموم گنین، باید اونو برعکس کنین.»
و این تبدیل به یک شوخی بین آنها شد. هر وقت که او تلفن می کرد، تماس از جانب پدرش اینگونه پایان می یافت: «تو را من دارم دوست!»
این چیزی بود که آنها در طول سال هایی که لارا از آنها دور بود، به یکدیگر می گفتند، چیزی که مدت زیادی بود آن را نشنیده بود. جایی در بین راه، فراموش شده بود؛ اما وقتی آنها آن روز در فودکورت از هم جدا می شدند، او دوباره صدایش کرد: «لارا»
«بله بابا؟»
«تو را، من دارم دوست!»
چرا پدرش چنین کاری کرد؟
more