Note! Looking for an order placed before 2025-09-20, 16:00? [Click Here]
شنبه - 12 مهر 1404
{"Id":0,"Name":null,"Mobile":null,"Email":null,"Token":null,"Type":0,"ReferencerId":null,"VatConfirm":false,"PublicToken":null,"Culture":"fa-ir","Currency":"gbp","CurrencySign":"£","CountryIsoCode":"us","HasSubset":false,"Discount":0.0,"IsProfileComplete":false,"HasCredit":false,"LastActivity":"0001-01-01T00:00:00"}
login
ورود
shopping cart 0
سبد خرید

سبد خرید

Menu

اطلاعات محصول
شابک: 9644053028
ناشر: Ilm
گروه سنی: بزرگسال
صفحات: 178
وزن: 200 g
ابعاد: 14 x 21 x 1٫25 cm
جلد کتاب: کاور کاغذی
موضوعات:

با تو باید دروغگو باشم فارسی 1382

Ba tu bayad durugh gu basham

نویسنده: Mah Munir Kahbasi
امتیاز:
13٫34 £
4 تا 6 هفته
لیست علاقه‌مندی‌ها
Wishlist
اطلاعات محصول
شابک: 9644053028
ناشر: Ilm
گروه سنی: بزرگسال
صفحات: 178
وزن: 200 g
ابعاد: 14 x 21 x 1٫25 cm
جلد کتاب: کاور کاغذی
24 short stories: Eyes as crocodile eyes, In blue, My stone father (1), My stone father (2), Mr. Itrat, I have to tell lies to you, Letters, Barbie, Wander half-lengths, Not blue silver, Upside down angels, Smell of marsh, Scene, Honey eyes and long pony-tail hair, Anxious, I use sleep for an excuse, Free, Breath, The Aylar to be missed, Season of language, Behind the green eyes, Mahogany red, Die soon dear, Aunt Guhar's daughter. . The narrator of the story "I have to tell lies to you" is an aged girl who lives lonely and has depression. As her doctor said, she went out of the house everyday to occupy herself. One day she saw a young seller. For days she bought men clothes from that shop and during these days she fell better...
more
24 داستان كوتاه: چشم سوسماري، آبي پوش، پدرم سنگ (1)، پدرم سنگ (2)، آقاي عترت، با تو بايد دروغگو باشم، نامه ها، باربي، نيمتنه هاي سرگردان، آبي نه نقره اي، فرشته هاي واژگون، عطر مرداب، صحنه، چشمهاي درشت عسلي و موهاي بلند بافته، نگران، خواب را بهانه مي كنم، رها، نفس، جاي خالي آيلار، فصل زبان، پشت چشمهاي سبز، قرمز ماهاگوني ، زودتر بمير عزيزم، دختر عمه گوهر. راوي داستان "با تو بايد دروغگو باشم"، دختر ميان سالي است كه به تنهايي زندگي مي كند و دچار بيماري افسردگي است. او هر روز طبق توصيه پزشك به بيرون از منزل مي رود تا به نوعي خود را سرگرم كند. در يكي از اين روزها، فروشنده جواني را مي بيند و از ظاهر او خوشش مي آيد. تا چند روز، به بهانه خريد به مغازه او مي رود و لباس هاي مردانه خريداري مي كند. در طول اين مدت احساس مي كند حالش بهتر شده و...
more