قصه های بی وقتی فارسی 1397
Qiṣṣahʹhā-yi bīvaqtī
13٫38 £
اشتراکگذاری
Wishlist
A collection of Persian short stories
more
مجموعه داستان های کوتاه فارسی.
مادرم کلفت خانه های مردم بود. صبح به صبح جارو و سطل و لباس های پاره پوره ی مرا برمی داشت و می رفت خانه ی مردم، از بالا تا پایین خانه هاشان را می روبید و می سابید و غروب برمی گشت خانه. وقتی به خانه می رسید از خستگی نای نفس کشیدن هم نداشت اما باید ظرف تخم ها را پر می کرد. پس چادرش را می بست دور کمرش و می نشست روی لگن و تخم می گذاشت. مادرم هر شب یکی دو تا تخم می گذاشت، بعد دست می گذاشت روی زانوهای فرسوده اش و ناله کنان از روی لگن پا می شد، وقتی برمی خاست از زانوهایش صدای پول خرد می آمد. بعد لنگ لنگان می رفت روی تشکش دراز می کشید و خرخرش بلند می شد...
more