Note! Looking for an order placed before 2025-09-20, 16:00? [Click Here]
جمعه - 11 مهر 1404
{"Id":0,"Name":null,"Mobile":null,"Email":null,"Token":null,"Type":0,"ReferencerId":null,"VatConfirm":false,"PublicToken":null,"Culture":"fa-ir","Currency":"eur","CurrencySign":"€","CountryIsoCode":"us","HasSubset":false,"Discount":0.0,"IsProfileComplete":false,"HasCredit":false,"LastActivity":"0001-01-01T00:00:00"}
login
ورود
shopping cart 0
سبد خرید

سبد خرید

Menu

اطلاعات محصول
شابک: 982732631
ناشر: Nuvin
گروه سنی: بزرگسال
صفحات: 137
وزن: 170 g
ابعاد: 14 x 21 x 1 cm
جلد کتاب: شومیز

روزنامه خاطرات ... السلطنه فارسی

Rūznāmah-i Khāṭarāt ...al-Salṭanah

ویرایش: 2
نویسنده: Farrukh Sarāmad
امتیاز:
10٫18 €
4 تا 6 هفته
لیست علاقه‌مندی‌ها
Wishlist
اطلاعات محصول
شابک: 982732631
ناشر: Nuvin
گروه سنی: بزرگسال
صفحات: 137
وزن: 170 g
ابعاد: 14 x 21 x 1 cm
جلد کتاب: شومیز
A humorous rewriting of the prose of note-writers and memoirists of the Qajar era, especially Etemad al-Saltaneh
more
از کتاب « روزنامه خاطرات … السلطنه»: صبح نیت کرده بودم حمام بروم. تامل که نمودم ملتفت شدم که نروم تمیزتر می مانم. نرفتم. همانطور آب نکشیده حضور شاه شرفیاب شده، زمین بوس کردم. دهان مبارک را باز نمودند آنچه فحش فاحش بود نثار چاکر نموده، با لگد مبارک به آبگاه بنده کوبیدند. از درد بیخود شده، نفس گیر گردیدم. با خوف هر چه تمام تر علت مرحمت قبله عالم را سوال کرده، دانستم که الحمدالله کدورتی از بنده نبوده است. نفسی تازه برون دادند و فرمودند افتخار شاشاندن ما امروز به تو رسیده است. خدا می داند چه شعفی به من دست داد. با کمال ذوق دویده، گلدان کریستال را که سفیر اطریش هدیه کرده بود، آوردم. قبله عالم همانطور دست به کمر مبارک زده ایستادند و ادرار کردند و بنده وظیفه نوکری به جا آوردم. گلدان را که بیرون می بردم، فرمودند:” دور نریزی به منجم باشی نشان بده، ببیند امروز برای ما چه پیش می آید”. اطاعت کردم و نزد منجم باشی بردم. بنده اصلا اطلاع نداشتم که ادرار قبله عالم هم مانند قهوه از مضارع خبر می دهد، هر بار که شرفیاب می شوم چیزی اینگونه به علم حقیراضافه می شود ...
more