Khavābgāh-i abrʹhā-yi sīyāh: Dari (Farsi) 1400
خوابگاه ابرهای سیاه
121 SEK
Share
Wishlist
ISBN:
9786009964420
Illustrator:
Munā ʻAlāyī
Publisher:
Amu
Age Group:
Middle Grade
Pages:
24
Weight:
68 g
Dimensions:
20 x 20 x 0.2 cm
Book Cover:
Paperback
Young adult fiction (with colored pictures)
more
داستان دری برای نوجوانان، با کاغذ گلاسه و تصاویر رنگی. من میروم. شاید منظور خدا از حرکت و برکت نماز شکرانه خواندن برای باران نباشد. میروم باران بیاورم. میروم بر فراز کوهها. ابرها را میآورم و روی آسمان ده گلمیخ میکنم. دیگر نمیخواهم مسوول مرگ جو بتههای نورس باشم و تشنگی سبزهها. من میروم ابرها را بیاورم و بند شان کنم. تا دل تنگ شوند و ببارند. تا زمین سیراب شود. سبزهها برویند. گاوها دوباره بخندند و خرها بچرند و بدمستی کنند. من میروم باران بیاورم. آتوسا، نخستین کودکی بود که میخواست ده را برای آوردن باران ترک کند. مردان فراوانی این راه بی برگشت را رفته بودند. ده لبریز افسانه بود. کسی میگفت که مردان برنگشته را تندُر خورده است. کسی میپنداشت که ابرهای سیاه آنها را خوردهاند و خون ایشان است که پوست آنها را سیاه کرده است. کسانی هم فکر میکردند که شاید جادوگری آنها را به بند آورده باشد. آنها را به درخت خار تبدیل کرده باشد و دور خانهاش نشانده باشد. آتوسا با آن که میان را با همت و سرسپردگی بسته بود، نمیتوانست آن افسانهها را به سادگی فراموش کند. مگر ارادهٔ استوار و همت بلندش قوت دلش میشد و پایش را مجال راه رفتن میبخشید. سفر را با بیم و هیجان آغاز کرد ...
more