ākādimī khūn'āshām (Jild-i chahārum, paymān-i khūn): Persian 1399

آکادمی خون آشام (جلد چهارم، پیمان خون)

Author: Richelle Mead

Age Group: Young Adult (12–18 years)

Rating:

23.29 £

4-6 Weeks

Paperback

23.29 £

Select Quantity

Wishlist

This book is told in the language of a dhampir, dhampirs are creatures whose first generation was formed from the relationship between humans and moroi, moroi are good vampires who do not kill any human for food and if they eat human blood If they kill him, then they will turn into Strigoi, which are evil and evil creatures; Due to their half-human and half-vampire characteristics, the dampers have almost the powers of both groups, so their abilities make them capable guardians; Guardians to protect the Moroi against the Strigoi. Not long ago, Dimitri was also a Dampier, just like Rose, the two had a deep and romantic relationship, but suddenly everything turned upside down when in a fight in which both of them were present, Dimitri became a Strigoi. It happened and all the days passed and his pure world went up in smoke and into the air. Now Rose has no choice but to stay true to their pact, a pact where they said death would be more pleasant than becoming a Strigoi, so Rose must find Dimitri and take his life, even if she still loves him…

این کتاب از زبان یک دمپایر روایت می شود، دمپایرها موجوداتی هستند که اولین نسل آن ها از رابطه میان انسان ها و موروی ها شکل گرفته، موروی ها خون آشام های خوبی هستند که برای تغذیه هیچ انسانی را نمی کشند و اگر هنگام خوردن خون انسانی او را بکشند آن گاه به استریگوی مبدل می شوند، که موجوداتی خبیث و شرورند؛ دمپایرها به دلیل ویژگی های نیمه انسانی و نیمه خون آشامی شان تقریبا از قدرت های هر دو گروه برخوردارند، بنابراین توانایی شان آن ها را به نگهبانان قابلی تبدیل می کند؛ نگهبانانی برای حفاظت موروی ها در مقابل استریگوی ها. زمانی نه چندان دور دیمیتری هم یک دمپایر بود، درست مثل رز، آن دو رابطه ای عمیق و عاشقانه داشتند و اما ناگهان همه چیز زیر و رو شد، وقتی که در یک مبارزه که هر دوی آن ها در آن حضور داشتند دیمیتری به استریگوی تبدیل شد و همه ی روزگار گذشته و دنیای پاکش دود شد و به هوا رفت. حالا رز چاره ای ندارد که به پیمانشان وفادار بماند، پیمانی که در آن قید کرده بودند مرگ برایشان دلپذیرتر از این است که به یک استریگوی تبدیل شوند، پس رز باید دیمیتری را بیابد و جانش را بگیرد، حتی اگر هنوز دوستش داشته باشد…