Mājarāʹhā-yi āqā-yi khurmālū - 3 ( chahār dāstān-i bāmazzah ): Persian 1397

داستان های طنزآمیز کوتاه فارسی برای گروه سنی "ب" و "ج". ( با تصاویر رنگی و کاغذ گلاسه ) این کتاب دربرگیرندۀ چهار داستان کوتاه بامزه، جذاب و خنده دار دربارۀ اتفاقات رخ داده برای خانوادۀ آقای خرمالوست که به زبان طنز برای کودکان و نوجوانان نگاشته شده است. قسمتی از متن کتاب: ظهر، آقای گلابی گفت برای ناهار به رستوران قطار برویم. توی رستوران، بوی روغن سوخته و خیارشور کپک زده می آمد. پسرم کنجد گفت: « من فقط یک ساندویچ نصفه می خورم. » پیش خدمت پرسید: « ساندویچ نصفه؟! » پیش خدمت، یکی از ساندویچ ها را برداشت و نصفه اش را خورد!… بعد بقیه اش را داد به کنجد و گفت: « ساندویچ شما حاضر است! » بعد از غذا، ما برگشتیم توی کوپه. آقای گلابی پرسید:« غذایش خوش مزه بود یا نه؟ » هیچ کس جواب نداد. نیم ساعت بعد، من اسهال گرفتم. پسرم بالا آورد. مامان اسفناج کهیر زد. اسبه هم لرزید و شرشر عرق ریخت… آن وقت من گفتم: « به به! … غذایش از آن غذاهای خوش مزه بود! »