Note! Looking for an order placed before 2025-09-20, 16:00? [Click Here]
Saturday - 2025 04 October
{"Id":0,"Name":null,"Mobile":null,"Email":null,"Token":null,"Type":0,"ReferencerId":null,"VatConfirm":false,"PublicToken":null,"Culture":"en-us","Currency":"eur","CurrencySign":"€","CountryIsoCode":"us","HasSubset":false,"Discount":0.0,"IsProfileComplete":false,"HasCredit":false,"LastActivity":"0001-01-01T00:00:00"}
login
Login
shopping cart 0
Basket

Basket

Menu

Product Information
ISBN: 9786226119535
Age Group: Adult
Pages: 0
Weight: 200 g
Dimensions: 14 x 21 x 0.6 cm
Book Cover: Hard Cover

Rawyā-yi nīmah shab ( katāb-i sukhangū ): Persian 1398

رویای نیمه شب ( کتاب سخنگو )

Rating:
12.00 €
4-6 Weeks
Wishlist
Wishlist
Product Information
ISBN: 9786226119535
Age Group: Adult
Pages: 0
Weight: 200 g
Dimensions: 14 x 21 x 0.6 cm
Book Cover: Hard Cover
A Persian novel. ( audio book )
more
رمان صوتی فارسی. کتاب صوتی « رویای نیمه‌ شب » نوشته « مظفر سالاری » ماجرای عشق هاشم، جوانی سنی به دختری از خانواده‌ ای شیعه است. این داستان اگرچه تخیلی است، اما در آن ماجراهایی مذهبی و تاریخی گنجانده‌ شده است. ماجرا در قرون اولیه هجری در شهر حلّه از شهرهای عراق اتفاق می‌افتد که زمانی جایگاه حوزه علمیه شیعه و زادگاه مجتهدان بسیاری بوده است. مضمون کتاب وحدت میان پیروان مذهب شیعه و سنی است و نویسنده سعی کرده است با گنجاندن عشق میان دو جوان از دو مذهب متقابل، عشق و ایثار را به‌عنوان عامل وحدت در جامعه‌ ای آشوب‌ زده معرفی کند. بخشی از کتاب: در رمان « رویای نیمه‌ شب » می‌خوانیم که هاشم قهرمان داستان پدرش را در کودکی از دست‌ داده است و پس‌ از آن که مادرش او را ترک می‌کند، پیش پدربزرگ خود بزرگ می‌شود و حرفه او را که زرگری است پی می‌گیرد. دست تقدیر چنین رقم می‌زند که روزی هاشم بنا به درخواست پدربزرگ از کارگاه زرگری به دکان می‌آید تا درفروش زیورآلات به او کمک کند. در همان روز ریحانه و مادرش برای خرید گوشواره‌ ای به آنجا می‌آیند و دیدار میان آن‌ ها سرنوشت‌ هاشم را به‌ تمامی عوض می‌کند. « پدربزرگ از پشت قفسه‌ ها بیرون آمد و به گوشواره‌ ای زیبا و گران‌ بها که من طراحی کرده بودم و ساخته بودم، اشاره کرد. خوشحال شدم که آن را برای ریحانه انتخاب کرده بود؛ هرچند بعید می‌دیدم که مادرش زیر بار قیمت آن برود. گوشواره را بیرون آوردم و به پدربزرگ دادم. طراحی و ساخت این گوشواره کار هاشم است. حرف ندارد! مادر ریحانه گوشواره‌ها را گرفت و ورانداز کرد: قشنگ‌ اند، ولی ما چیزی ارزان می‌ خواهیم. مادر ریحانه گوشواره ها را روی مخمل گذاشت. با نگاهش گوشواره‌ های قبلی را جستجو کرد. پدربزرگ گوشواره‌ های گران‌ بها را توی جعبه کوچکی گذاشت. جعبه را به‌ طرف مادر ریحانه سراند. ازقضا قیمت این گوشواره‌ ها دو دینار است. در دلم به پدربزرگ آفرین گفتم. از خدا می‌ خواستم که ریحانه صاحب آن گوشواره‌ ها شود. قیمت واقعی‌ اش ده دینار بود. یک هفته روی آن زحمت‌ کشیده بودم.»
more