Note! Looking for an order placed before 2025-09-20, 16:00? [Click Here]
الخميس - 1447 10 ربيع الآخر
{"Id":0,"Name":null,"Mobile":null,"Email":null,"Token":null,"Type":0,"ReferencerId":null,"VatConfirm":false,"PublicToken":null,"Culture":"ar-sa","Currency":"usd","CurrencySign":"$","CountryIsoCode":"us","HasSubset":false,"Discount":0.0,"IsProfileComplete":false,"HasCredit":false,"LastActivity":"0001-01-01T00:00:00"}
login
تسجيل الدخول
shopping cart 0
السلة

السلة

المجموع
0  
ContinuetoCheckout

Menu

معلومات المنتج
 ISBN رقم: 9786004057844
المترجم: Bahman Farzānah
الناشر: Salis
الفئة العمرية: البالغون
الصفحات: 120
الوزن: 120 g
أبعاد المنتج: 14 x 21 x 1 cm
غلاف الكتاب: غلاف ورقی
Subjects:

داستان غم انگیز و باورنکردنی ارندیرای ساده دل و مادربزرگ سنگدلش الفارسية 1403

Dāstān-i Ghamʾangīz va Bāvar'nakardanī-yi Irindīrā-yi Sādah'dil va Mādarbuzurg-i Sangdilash

المؤلف: Gabriel García Márquez
التقييم:
15٫71 $
موجود - 1 إلی 2 یوم
قائمة الأمنيات
Wishlist
معلومات المنتج
 ISBN رقم: 9786004057844
المترجم: Bahman Farzānah
الناشر: Salis
الفئة العمرية: البالغون
الصفحات: 120
الوزن: 120 g
أبعاد المنتج: 14 x 21 x 1 cm
غلاف الكتاب: غلاف ورقی
Subjects:
The Incredible and Sad Tale of Innocent Eréndira and Her Heartless Grandmother is one of Gabriel García Márquez’s most haunting short stories, translated into Persian by Bahman Farzaneh. It tells the story of Eréndira, a young girl forced into prostitution by her ruthless grandmother to repay a supposed debt. Blending magical realism with biting social critique, Márquez explores themes of exploitation, innocence, and rebellion, crafting a surreal yet emotionally resonant narrative.
more
مارکز همیشه با اولین جملات داستان‌هایش طوری خواننده را میخکوب می‌کند که تا پایان به سختی می‌توان از خواندن دست کشید. این گیرایی در این مجموعه داستان تا پایان وجود دارد. به ویژه آن‌که در پایان وقایعی همهٔ آن‌ها را به هم پیوند می‌زند و از این رو این مجموعه را می‌توان منسجم و به‌هم‌پیوسته دانست. معجزات نادری هم که از فرشته ظاهر شده بود، با یک نوع اختلال روانی همراه بود؛ مثل این معجزه که مرد نابینایی نور دیدگان خود را بازنیافت ولی در عوض سه دندان جدید درآورد، یا افلیجی که موفق نشد راه برود ولی نزدیک بود در لاتاری برنده شود یا آن جذامی که از زخم‌هایش گل آفتابگردان رویید. آن معجزه‌های تسلی‌بخش، که به نظر تفریحاتی برای وقت‌گذرانی می‌رسیدند، آبروی فرشته را برده بود و نمــایــش زنــی که تبدیــل بــه عنـکبــوت شــده بــود، یکبــاره ارزش او را از بین برد.
more