درد من عشق نیست الفارسية 1399

رمان فارسی. این کتاب روایتگر داستان ارسلان است، پسر خانواده ای که از توان مالی خوبی برخوردارند، اما او ترجیح داده خودش موسسه ای را برپا کند و سالمندانی را که خانواده شان دیگر تاب و توان نگهداری از آن ها را ندارند سر و سامان بدهد؛ هرچند در این مدت سختی زیادی به جانش چنگ زده و اکنون اوضاع از همیشه به مراتب سخت تر و بدتر است. بردیا دوست و پسرعموی اوست، کسی که گاوچران، برادر کوچک ارسلان چشم دیدنش را ندارد، گاوچران همان پسری است که مدت هاست تصمیم گرفته متفاوت باشد و خود را با دیگران همراه نکند، دست آخر هم بعد از مدت ها دوری از خانه و بازگشت دوباره اش دوام نمی آورد و به مزرعه برمی گردد تا دور از همه زندگی کند. سوگند نامزد ارسلان است، دختری که ارسلان دل در گرو عشقش دارد، اما پدرش چندان دل خوشی از پسر ندارد و محرمیت نصفه و نیمه شان با زور و کج خلقی برقرار شده است اما مرد جوان قصد دارد تا کار را یکسره کند و دختر رویاهایش را برای همیشه مال خودش کند. در این میان عشق است که از راه می رسد، عشق است که سر و سامانی می دهد به دل همه ی کسانی که در کتاب پیش رو نقش آفرینی می کنند و جلا می دهد روح شان را، معجزه می کند و تغییر می دهد خیلی چیزها را …