مارش بانوی تاریکی (جلد اول: پیام آور تاریکی) الفارسية 1401

Mārsh-i banū-yi tārīkī (jild-i avval: payām'āvar-i tārīkī)

المؤلف: ṣabā Khālidī'far

الفئة العمرية: الشباب - 12 الی 18 سنه

التقييم:

221 SEK

4 إلی 6 اسبوع

غلاف ورقی

221 SEK

اختر الكمية

قائمة الأمنيات

This book is the first volume of the Messenger of Darkness series. In a fierce battle between the forces of nature and darkness, it is the forces of nature that win over darkness and imprison it; Although they themselves are also condemned to destruction. Now that the world has reached a balance, the darkness seeks only a small chance to regain its freedom. Maris changes his life by pulling out a red ruby from among the pale shells. His memory, the terrible voices that echo in his head, the burning feeling in his neck, and... all tell of the entry of a magical force into his life. The force finally sends him to the hospital and forms the belief in his head that maybe he has to pull the darkness out of the cage to save himself. He finds himself in the middle of the battlefield of nature and darkness, surrounded by those who seem to want to remove the curse from him and the unconscious inner force that urges him to fight against those who call themselves the forces of nature! Maris's life becomes like a nightmare that engulfs him and throws him out every moment.

این کتاب نخستین جلد از مجموعه ی پیام آور تاریکی است. در نبردی سهمگین میان نیروهای طبیعت و تاریکی، این نیروهای طبیعت هستند که به تاریکی پیروز می شوند و آن را محبوس می کنند؛ هرچند که خودشان نیز به نابودی محکوم می شوند. حال که دنیا به تعادلی دست یافته، تاریکی تنها فرصتی کوچک را برای بازیابی آزادی اش جستجو می کند. ماریس با بیرون کشیدن یاقوتی سرخ از میان صدف های رنگ پریده، زندگی اش را دگرگون می کند. حافظه اش، صداهای وحشتناکی که در سرش می پیچد، سوزشی که در گردنش احساس می کند و…، همه از ورود نیرویی جادویی به زندگی اش حکایت دارد. نیرویی که در نهایت او را راهی تیمارستان می کند و این باور را در سرش شکل می دهد که شاید برای نجات خودش باید تاریکی را از بند بیرون بکشد. او خودش را در میانه ی میدان نبرد طبیعت و تاریکی می بیند، احاطه شده توسط کسانی که گویا می خواهند نفرین را از وجودش دور کنند و نیروی ناخودآگاه درونی که او را به مقابله با کسانی که خود را از نیروهای طبیعت می نامند وامی دارد! زندگی ماریس شبیه به کابوسی می شود که هر لحظه او را در خود فرو می برد و به بیرون پرتاب می کند.